- ارسالیها
- 541
- پسندها
- 1,263
- امتیازها
- 9,073
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
نرگس به هانیه نگاهی پر از نفرت انداخت.
- الآن خودت دقیقاً فهمیدی که چی گفتی؟
هانیه پوزخندی زد.
- به بعضیها که نفهم هستن باید دهبار این کلمه رو توضیح بدم؟
نرگس برایش مبهم بود که هانیه چرا نمیفهمید که چه میگفت و چهکار میکرد؟! نمیدانست این دختر چرا اخلاقاش را مانند همیشه انجام میدهد؛ درحالیکه هانیه هیچوقت آدم نمیشد. نرگس از جاهایش برخاست و مانتویش را با دستاش تکان داد.
- اگر دهبار هم توضیح بدی، من باز هم متوجه نمیشم که داشتی چی میگفتی؟!
هانیه چشم غرهای برای نرگس رفته و نیز گفت:
- میخواستی بفهمی. حالا هم من کار دارم. دور و بر خودم ببینمت، جوری باهات تا میکنم که تا حالا ندیده باشی.
نرگس از تهدید هانیه پوزخندی زد و هنگامی که از او دور میشد، گفت:
- من از...
- الآن خودت دقیقاً فهمیدی که چی گفتی؟
هانیه پوزخندی زد.
- به بعضیها که نفهم هستن باید دهبار این کلمه رو توضیح بدم؟
نرگس برایش مبهم بود که هانیه چرا نمیفهمید که چه میگفت و چهکار میکرد؟! نمیدانست این دختر چرا اخلاقاش را مانند همیشه انجام میدهد؛ درحالیکه هانیه هیچوقت آدم نمیشد. نرگس از جاهایش برخاست و مانتویش را با دستاش تکان داد.
- اگر دهبار هم توضیح بدی، من باز هم متوجه نمیشم که داشتی چی میگفتی؟!
هانیه چشم غرهای برای نرگس رفته و نیز گفت:
- میخواستی بفهمی. حالا هم من کار دارم. دور و بر خودم ببینمت، جوری باهات تا میکنم که تا حالا ندیده باشی.
نرگس از تهدید هانیه پوزخندی زد و هنگامی که از او دور میشد، گفت:
- من از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.