- ارسالیها
- 86
- پسندها
- 1,077
- امتیازها
- 6,363
- مدالها
- 7
- نویسنده موضوع
- #21
* رستگار- غصه هایت را بریز در خورجین دلتنگی هایم میخواهم کاری کنم اسب روزگار به تاخت آنها را باخود ببرد.
- اسب روزگار ما خیلی وقت است که فلج شده جانا! بارش را هم کم کرده ایم تا اذیت نشود؛ غافل از اینکه این بار برای شانه های خمیده ی ما زیادی سنگین است!
رستگار- جانا به رفیق کناریت بده کمی از بارت را جای خالی برای بار یک دوست دارد.
- شاید یک دوست چند قدمی بتواند سنگینی این بار را با من تحمل کند؛ اما در این روزگار، هیچ کس وفا ندارد. آخرش رفیق نیمه راه می شود و بارت را سنگین تر...
- اسب روزگار ما خیلی وقت است که فلج شده جانا! بارش را هم کم کرده ایم تا اذیت نشود؛ غافل از اینکه این بار برای شانه های خمیده ی ما زیادی سنگین است!
رستگار- جانا به رفیق کناریت بده کمی از بارت را جای خالی برای بار یک دوست دارد.
- شاید یک دوست چند قدمی بتواند سنگینی این بار را با من تحمل کند؛ اما در این روزگار، هیچ کس وفا ندارد. آخرش رفیق نیمه راه می شود و بارت را سنگین تر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش