کامل شده مجموعه اشعار خواب های طلایی | مسیحه کابر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مسیحه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 61
  • بازدیدها 2,677
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام مجموعه شعر: خواب های طلایی
نویسنده: مسیحه زاد خو
تگ: منتخب
خلاصه:
میدانم که میدانی
اما با این حال از خودم میپرسم
چرا خوابهایمان همیشه سیاه وسفید اند
چرا رنگی نیست ؟
اما چرا من همیشه چشمانت راعسلی میبینم
ولبخندت را نقره ای ودستهایت را دوستاره ی روشن
اصلا چرا تو در خوابهایم طلایی هستی؟
خواب های طلایی.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
نامه
نامه ای نوشتم برایش
در جیبم ماند
لباسم راشستم پوسید
کاغذش رابوسیدم
دفنش کردم در باغچه
گل سرخی رویید
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
از خودت برایم بگو
حال همگی ات چطور است؟
حتما سر شار از بی خیالی میگذرانی و
حالی از آشنای دیروز وغریبه ی امروزت نمیگیری؟
مادامی که سر میگذارم رو شانه های بی حال تقدیر
گریه ام میگیرد
اما نه غم هایم مال من وشادی هایمان
تقسیم دلهایی که میدانند غم چیست ....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
دخترکی
چون من
آمده است تا برهنه ترین دل پاییزیش را
به پست ترین باد های
بی اعتنایی هایت بدهد
اما طوفان آن را میبرد
وعشق از من ببازد؟؟؟
دلم را به ق*م*ا*ر گذاشته ام
نه عقلم را
ای ق*م*ا*ر باز دلها....
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
بعد از فرشته ای زیبا
زندگی ات بایک مترسک چگونه است عشق من؟
هنوز هم سیگاررا ترک نکرده ای؟
هنوزهم شبها تا دیر وقت بیداری؟
دستهایم بوی پیراهنت را
میدهدونفسهای شب است که
به شماره افتاده است دیگر
اماتو باز نگشته ای .....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
هی آدم برفی!
مگر خورشید نگاهم چقد گرم بود
که تاب ماندن در خلوتگاه چشمانم رانداشتی؟
اماحق داشتی من از جنس تو نبودم
وگرمای وجودم است
که مرا میسوزاند بی تو ای مرد یخی من......!
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
نه معنی شعر رامیدانم
نه باغزل مراوده ای دارم نه با
مثنوی همسایگی میشوم
امادیر زمانیست تو در زبان بی زبانیم به وسعت آسمان
جا گرفته ای میان دفترم
با تک تک این حروف بی معنا
به هزار مثنوی غزل وشعر زاده
شده ای همچون ستارگان ....
زاد روز تولد
رباعی های یایم مبارک
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
هی آسمان ابرهایت را بردار
این زمستان مگر قرار دادی دیگر
با چشمانم نبسته ای؟
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
بابا آب داده ......نقطه سر خط .
بابا نان داد ......نقطه سر خط .
سی سال گذشت
بابا کجایی ؟
دلم نان تازه میخواهد
من در هفت سالگی جا مانده ام
تو کجا رفته ای ؟
دیگر به انتهای خط رسیده ام ...........
دلم تورا میخواهد .....
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
چشمانم را باز میکنم
کلمات به ذهنم هجوم می آوردند
اما دفتر کهنه ام گم شده است میان
سالهای رفتنت
تا شعری بنویسم وغزلی بسرایم
از برایت...
دفترم کجاست ؟دلم میگیرد که نیست
اما امشب اشکهایم هزار غزل ناسرو ده است
برایت ....بگذار چشمهایم راببندم .......
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا