کامل شده مجموعه اشعار قلب بی تپش | مسیحه کار بر انجمن یک رمان

[مسیحه]

قصد سفر کرده ام جانا ازین دیار خسته ام
بی وفاست چشمانش و من از یار خسته ام
دیری است که منتظر چشمانش منتظرم من
نشنیدم جز ملامت ،من ازین گفتار خسته ام
بخاطر عشق و دوست داشتنش ق*م*ا*ر کردم
بازنده در این زمانه ام و ازین ق*م*ا*ر خسته ام
وعده ام داده به آنچه نامش آینده است من
از وعده های تهی ناامید و بیشمار خسته ام
خسته ام و طاقت ندارم ازین همه فشار ها
نمیدانم جانم چکنم من ازین فشار خسته ام
ازین همه سختی و محنت اما حالیا عزیزم
چشمم گشته تار و نمیبیند ازین خار خسته ام
کاش یکی بشنود غم انگیزترین آهنگ دلم را
صدای سوز میشنود دلم ازین سه تار خسته ام
همی خواهم راهی و مکانی تا بگریزم ازاینجا
کجا روم آخ ، تنگست دنیا زین حصار خسته ام
ازتنهایی امانم بریده واشک ازچشمانم جاریست
اشکی است به چشمم و من ازین...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[مسیحه]

بعد تو یارا من با دل مجنون همجوارم
عشق کنم آن دم که سوی تو رهسپارم
چکنم دستم ازموی تو کوته اندوهبارم
غم رودی به پا کند جاری چو جویبارم
در نهان نماد به کدام چاه گویم اسرارم
شب روزسیه گشت نگون بخت روزگارم
گلایه ز سرونوشتم کنم یاکه پروردگارم
آه درسینه دارم. چون گیسویی تابدارم
دلا شب ها ببرفت وباتو هنوز وعده دارم
تو رفته ای طلب آن شب زتو خواستارم
شب تاسحر هرلحظه خیالم فکرانتحارم
اما چکنم هرلحظه بایاد توست سرشارم
گر کنم تو را فراموش بدان که ستمکارم
اگر تورا تا ابد در دل نهان کنم شاهکارم

 

[مسیحه]

بعد تو یارا من با دل مجنون همجوارم
عشق کنم آن دم که سوی تو رهسپارم
چکنم دستم ازموی تو کوته شده امشب
اشکم چشمم شده جاری همچو جویبارم
چه روزها و شب ها ماندم در انتظار تو
در نهان نماند به کدام چاه گویم اسرارم
چاه هم نتواند تحمل کند غم دوریت را
شب روزسیه گشت نگون بخت روزگارم
بی گلایه از تو هر روز دستم بسوی خدا
گلایه ز سرونوشتم کنم یاکه پروردگارم
دوری تو امان از کفم بریده است صنما
آه درسینه دارم. چون گیسویی تابدارم
گفتی در سیاهی شب خواهی امد پیشم
دلا شب ها برفت و من هنوز در انتظارم
به قولم وفا کردم و در انتظارت ماندم
تو نیامدی وطلب آن شب زتو خواستارم
باز امشب چشم براهت خواهم بود بیایی
شب تاسحر بیدارم چون با تو وعده دارم
نیامدی باز و خواستم بی خیالت شوم دلا
نشد بیخالت شوم و از عشق تو سرشارم
کل...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[مسیحه]

عمرگذر کند من دیوانه چرا اینگونه بیقرام
شب نیست تاسحر گله به خدانکنم از نگارم

 

[مسیحه]

ماه دالارام من خزانم در تاب وتاب بهارم می آیی
سردوبی روحم زرفتنت دلی بی کینه دارم می آیی
ترک خورده کویرم،خشک ولب تشنه گلهای وجودم
نم نم ابری ز لبخندت خواهم منتظر بارانم می آیی

 

[مسیحه]

سخن از عشق به میان گفتن گزاف است
اما چه کنم ای یارااین دل من حراف است
گر هزار بار سجده کنم نام تو را به تسبیح
دلم ازمیکده ام تا کعبه ی نامت طواف است

 

[مسیحه]

چه قفسی ساخته ای ز چشمان یار
اسیر گشته ام چون عقابی درحصار
که روزگار تلخیست من نگویم به کس
چه مستانه میخندی به من چون شکار

 

[مسیحه]

جانم توبیا تاکه غم زروی دلت بردارم
زین پوچی دست زروی دست بردارم
آه نکشم دگراز عمق نهانم تا که بیایی
با اشک،غبار از آیینه ی نگاهت بردارم

 

[مسیحه]

یارا امشب سرخوش وسر مس.ت همه ؟
ببین عشق در نگاه همه هست همه ؟؟؟
جان به فدای مطرب خواند از درد دلم
سرزنشم میکنندزعشق،گله زدست همه

 

[مسیحه]

کاش آدم از جنس گل نبود که ماندگار باشد غمش
کاش از جنس احساس نبود که ماندگار باشد تبش
تو نمیدانی من تاچه حد بیزارم از جنس بد آدمیان
عشق آدم کاش از جنس تو نبود ماندگار باشد غلش