متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته کافه دل| آتوسارازانی کاربر انجمن یک رمان

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #61
IMG_20191130_202312.jpgپاییز‌‌جان، وداع با تو نزدیک شده است.
نمی‌دانم که سال بعد آمدنت را درک خواهم کرد یا نه،
آیا باز قلمم در رقص برگ هایت، روی کاغذ بلغزد یا نه،
یا اینکه چشم هایم از غم آسمانت، خیس از اشک بشود یا نه،
نمی‌دانم آیا باز بتوانم قدم بر برگ های خشکت بگذارم و ناله ی شان را به گوش درختانت برسانم یا نه،
پاییز‌‌جان، نمی‌دانم که سال بعد تو را باز ملاقات خواهم کرد یا نه،
اما این را خوب می‌دانم که دلم همیشه در اشک های آسمانت، در خش خش برگ هایت، در خیابان های گریانت، در بوی نم خاک باران زده ات، در همه و همه ی دلبری هایت جا خواهد ماند.
#پاییزجان
#آتوسارازانی
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #62
جمعه ته تغاری هفته، برای خیلی ها عزیز است.
عده ای فارغ از سحر خیزی برای کار، تا ظهر در رخت خواب، می‌خوابند.
برای مادر بزرگ و پدربزرگ ها، شیرینی جمعه در دیدن فرزندان و نوه هایشان خلاصه می‌شود.
برای بعضی ها هم، صبح جمعه در خوردن کله پاچه لذت بخش می‌شود.
این وسط کنکوری هایی هم هستند که نتیجه درس خواندنشان را در آزمون های جمعه محک می‌زنند.
اما این ته تغاری برای عده ای هم عزیز نیست.
همان هایی که جمعه برایشان یادآور جای خالی دستان معشوقشان در دستانشان در کافه و خیابان های این شهر است.
یا آن مادر و پدری که تا غروب جمعه، چشم به پنجره ی خانه ی سالمندان برای دیدار فرزندانش می‌دوزد، با اینکه می‌داند به دیدارش نمی‌آیند.
و آن کارگری که روز جمعه هم مشغول آجر جا به جا کردن است در صورتی که تمامی لحظه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Atousa

موضوعات مشابه

عقب
بالا