متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته منّ| سامیار زاهد کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع سامیار زاهد
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 50
  • بازدیدها 2,581
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #31
دیگر نمی‌توانم.
ادامه راه دشوار است و من خسته...
من حتی از نفس کشیدن هم خسته شده‌ام...!

دیگر حتی توان نوشتن افکارم را هم ندارم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #32
خدا هم غمگین است.
پروژه انسانیش شکست خورده...!​
 
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #33
دریا طوفانی‌ست...
درست مثل درون من
من یا حس من تفاوتی نمی‌کند، گویی دریا نیمه گمشده من است...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #34
قلبم برای کسانی می‌سوخت که اصلا ادم حسابم نمی‌کرند...!
هم اکنون نیز مشکل دارند.
اگر مثل خودشان بودم می‌گذاشتم تا که به درک‌ واصل شوند اما حیف...
هنوز‌ که هنوز است
کمی از حس انسانیتم زنده است و برای زندگی تلاش می‌کند!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #35
از انسان‌هایی که دوست دارند خودشان را به زور وارد قلمروی شخصی و خصوصی افراد کنند بیزارم...!

اری از تو که قصد فتح این قلمرو داری متنفرم!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #36
برای من دم از عشق نزن
برای بودنت تلاش نکن
برای برگرداندن من سابق اشک نریز
برای قبول کردن عشقت مجبورم نکن

گذشته‌ها گذشته است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #37
قبلا دوستت داشتم
کم کم با حرف‌هایت حسم دود شد
کمی بعد ان جایگاه قبلیت را در قلبم از دست دادی...!
بعدتر با حرف‌ها و کارهایت باعث شدی تنها حسی که نسبت به تو داشته باشم تنفر باشد!
اری به اندازه تمام حس و علاقه‌ام و شاید بیشتر از تو متنفر بودم.
اما حالا... با کارهایت،
حرف‌هایت،
نگاه‌هایت،
هه! پیغام‌هایت،
بی‌حس شدم...
به تو، به کسی که بی‌اندازه به قلبم محبت کردی بی‌حس شدم...!
و در این اتفاق هیچ کس به اندازه تو مقصر نبود.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #38
به گمانم خدا هم از خلق من پشیمان است.
هه...!
دیگر به چه زبانی باید بگوید...؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #39
بهبه من قول داده بودم تا بی‌نهایت به پایم می‌ماند...!
چرا بی‌نهایت زود به انتها رسید؟!
یا پاهایش شکست...!
هه! خدا می‌داند...!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد

سامیار زاهد

نویسنده ادبیات
سطح
5
 
ارسالی‌ها
1,133
پسندها
50,842
امتیازها
61,573
مدال‌ها
4
  • نویسنده موضوع
  • #40
اگر به یاد داشته باشی من یک زمانی طاقت دیدن اشک‌هایت را نداشت...!
هه!
اما حالا در اوردن اشک‌هایت برایم کار ساده‌ایست.
خیلی ساده!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : سامیار زاهد
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا