روی سایت دلنوشته یادم تو را فراموش|Majid_J_H_Mirzaei و niloo_j کاربران انجمن یک رمان

[Apotemnophilia]

همه هفت در قفل را شکستم تا به تو رسم

حال این همه شوق من به کجا رفت آخر؟

پس این همه مشکل به شکایت تو رسیدم

دیگر این آخر من بریدم ز تو عزیزم

رفتم تا نباشد حرفی ز من

رفتم آخر پشت خود درها را قفل نیز کردم

بدرود ای تویی که زمانی بودی همه‌ام​

 

[Niloo.j]

فردا روز زن است محبوبم ، یادت هست ،

نه هیچ وقت

یادت نبود ، در این دو سال هیچ وقت یادت نبود.

حسرت به دلم ماند تا یک بار شاخه گلی برایم بخری.

محبوبم هیچ وقت یادم نکردی و هربار گفتی

فراموش کردی .

عزیزم ،دلم برای فراموش کردنت هم تنگ شده ، کاش

بودی ، دوباره فردا را فراموش میکردی ، هزار بهانه

می آوردی و آخر با بوسه ای سر و ته قضیه را

جمع میکردی و من با لبخندی جبران می کردم.

فردا روز زن است ...

​

 

[Apotemnophilia]

من نفهمیم مرا دوست داری یا نه؟!

آخر اگر دوست داشتی چرا تردم کردی؟

اگر دوستم نداشتی این حرف‌ها و آن عشوه‌ها چه بود؟

راست می‌گویند تا نعمتی از دست ندهی

قدر آن را نخواهی فهمید!​

 

[Niloo.j]

عزیزم من همیشه قدر تو را دانستم ولی تو هیچ

وقت مرا حساب نکردی .

آری عشوه می آمدم ، تو بگو جانم ، زن برای همسرش

عشوه نکند ، ناز نکند ، برای که بکند .

ولی تو هیچ وقت نفهمیدی ، که من برای تو ناز میکنم

دلبری می کنم از دلبرم ، ولی تو همیشه گفتی :

متنفرم از لوس بازیهایت .

حال تو بگو تو مرا دوست داشتی ؟

​

 

[Apotemnophilia]

دوست داشتم اما به من بگو چه کسی باعث این دوری شد؟!

اگر ابر باشد خورشید قرار است کجا بتابد؟

اگر باران نبارد رنگین کمان کی می‌تواند جلوه گری کند؟!

تو همان ابری و من همان باران عزیزم!

تو منتظر پایان باران نشدی، همیشه بودی و

نور خورشید را گرفتی!​

 

[Niloo.j]

من بد ، من شکّاک ، من لوس ، من غر غرو،

جانم تو خودت را یک بار در آینه نگاه کرده ای ؟

همه بدی ها مال من بود و تمام خوبی ها مال تو ؟

من غرور داشتم یا تو ؟

من دست بزن داشتم یا تو ؟

چه کسی باعث آن همه شک شد من یا تو ؟

توقع زیادی بود که میخواستم کنارم باشی ؟

توقع زیادی بود که میخواستم یک بار عاشقانه در

آغوشم بگیری و نوازشم کنی ؟

آری بد عالم من هستم و تو خوب ترین عالم .

باشد یادم تو را فراموش ...
​

 

[Apotemnophilia]

شاید تقصیر جفتمان بود!

نباید زندگی مشترکی باهم آغاز می‌کردیم

نباید عاشق هم می‌شدیم و نباید ازدواج می‌کردیم

نباید باهم خوشحال می‌بودیم، نباید برای یکدیگر فدا می‌شدیم

نباید این اتفاق‌ها می‌افتاد، نباید کنار هم می‌نشستیم

نباید چشم‌هایم به چشم‌هایت می‌افتاد

باید یاد این همه خاطره فراموش بشود...​

 

[Niloo.j]

راست گفتی جانم ، ما نباید اصلا عاشق میشدیم،

بزرگترین اشتباهم همین بود که نتوانستم پا روی دلم

بگذارم .

نتوانستم آن چشم های مشکی را ببینم و عاشق نشوم

نتوانستم آن چهره زیبا را که ته ریشت جذاب ترش

می کرد را ببینم و عاشق نشوم.

نتوانستم آن صدای دو رگه که گفتی دوستت دارم

را بشنوم و عاشق نشوم .

آری من نتوانستم ولی حال میگویم

برو یادم تو را فراموش...
​

 

[Apotemnophilia]

دور به دور منتظرت می‌ایستادم تا ببینم کجاها می‌روی!

مراقبت بودم اما از دور، مرا نمی‌دیدی نه؟

این کار من جز نشانه‌ی عاشقی نیست

هنوز دوست دارم، هنوز دلم پیش توست

هنوز دیر نشده، هنوز عاشقم هستی؟​

 

[Niloo.j]

می گویی هنوز عاشقت هستم یا نه ؟

منی که هرشب با یادتو به خواب می روم ، اشک هایم

را با پیراهن چهارخانه آبی رنگت پاک میکنم ،

منی که هرشب صدایت که دورگه کرده بودی و نامم را

خواندی و گفتی دوستم داری را گوش می دهم،

منی که با جای خالیت درد دل میکنم ، جای خودت

عکست را در آغوش میگیرم ،

حال به من می گویی عاشقت هستم یا نه ؟

خودت چه عاشقم هستی یا نه ؟
​