متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته محصور یا محسور؟ | دیاناس کاربر یک رمان

  • نویسنده موضوع Kalŏn
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 31
  • بازدیدها 2,188
  • برچسب‌ها
    دلنوشته
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,417
پسندها
40,324
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
نام دلنوشته: محصور یا محسور؟
نویسنده: دیاناس
منتخب
مقدمه:
هنوز هم گاهی با درمانگی میگویم با خودم که ...
در این زندگی محصورم یا محسور؟

Mahsoor ya Mahsoorr.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,417
پسندها
40,324
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
شده ایم آدمک های محصور قصه ها
شاید راپونزل
شاید سیندرلا
شاید دلبر
تن میدهیم به خواسته های بیجا و ترس داریم از رانده شدن
شیطان چه کرد؟
فرشته عزیزِ خدا بود و از رانده شدن از طرف خدا نترسید و ما ...
ما از رانده شدن از طرف بی ارزش ترین های دنیا ترس داریم
قرار است چه شویم
چه شود؟
آخر سر داستان را با خوشی به پایان رسانیم؟
نه جانم!
از این خبر ها نیست
داستان های این روزگار گِل مانند شده اند
تیره و تلخ!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,417
پسندها
40,324
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
محسور و پریشان مانده ام
مانده ام بین یک مشت آدمِ انسان نما که از گرگ هم بدتر لاشه میدرند!
هی خودم را میزنم به آن راه تا مبادا جایی پایم بلغزد
و وقتی که به گذشته مینگرم...
هزاران رد پا از تبار بی کسی ام میابم!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,417
پسندها
40,324
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
گاهی محصور ماندن هم بد نیست!
مثلا محصور میمانی بین یک مشت بغض که به جان گلویت افتاده اند و ...
کم کم یاد میگیری که چطور قوی باشی
که تن ندهی به خواسته های قلبت
که قلبت را مچاله کنی
که مشت بکوبی رویش و فریاد سر دهی :
خفه شو و از کار بایست!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,417
پسندها
40,324
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
انسان های محسور را دست کم نگیرید
آن ها همان هایی هستند که گذشته شان را از دست داده اند
برای حالشان تاسف میخورند
و آینده شان را در مرگ می بینند!
آن ها همان کسانی اند که ...
دلنگرانی هایشان را به گور سپرده اند
همان هایی که با لبخند به سختی های دنیا مینگرند و رو به سرنوشت فریاد میزنند:
برو به جهنم!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,417
پسندها
40,324
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
محصور سرنوشت شده ایم !
با مظلوم نمایی در برابرش سر خم کرده ایم
و چه ابلهانه فکر میکنیم سرنوشت کارش خوش نویسی ست
نه جانم!
سرنوشت بی رحم تر از آن است که به خوش آمد و مظلوم نمایی های ما توجه کند!
فوقِ فوقش چند جلد چرت و پرت برایت مینویسد که ...
با دست خالی زندگی نکنی!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,417
پسندها
40,324
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
محسور زندگی ام هستم!
که چه بیهوده تمام مهربانی ام را خرج کسانی کردم که ...
با گرگ فرق چندانی نداشتند
فقط ...
اصالت و شرافت گرگ را نداشتند که از رو به رو خنجر بزنند !
همان کسانی که دوست بودند ...
چنگ زدند به شاهرگِ زندگی ام
و من هنوز هم گاهی با خود میگویم:
چه کردم که لایق خ**یا*نت بودم؟
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,417
پسندها
40,324
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
شب ها از خواب میپرند
کابوس می بینند
گریه شان میگیرد
شانه ای که برای درد و دل کردن ندارند
دلشان را به امان خدا سپرده اند و ...
با بی حسی به زندگیشان ادامه میدهند!
چیزی نیست ها
محصور خودت که باشی، چنین حالی گریبانت را میگیرد!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,417
پسندها
40,324
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
محسور را فهمیده اید؟
از حسرت می آید
درست همان جایی از زندگی که خودت را میبازی
خودت را گم میکنی
خودت را نمیشناسی
برای خودت حسرت میخوری
حسرت احساسی که میتوانستی داشته باشی و از دستش دادی
حسرت شادی ات که سر هیچ و پوچ نابود شد و تو هیچ کاری نکردی!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,417
پسندها
40,324
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
محصور شده ایم در قفس بزرگی به نام سرنوشت!
هی خودمان را به در و دیوار میکوبیم تا رها شویم
تا سرنوشت دست از سر کچلمان بردارد و هی گند نزند به حال خوبمان
اصلا حال خوب کجا بود؟
مگر جرات داریم خوب باشیم؟
انگار سرنوشت گرگ وارانه منتظر نشسته تا حال خوشمان را ببیند
و به طرز وحشیانه ای خوشیمان را بدرد!
 
امضا : Kalŏn
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا