روی سایت دلنوشته از شهر دلت کوچ خواهم کرد| hani.nt کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
22/7/18
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
13,943
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
می‌دانی دلتنگی شبیبه چیست؟
دلتنگی همانند سیگاری است که دیروز عصر کشیده‌ای اما دودش هنوز در ریه‌هایت وجود دارد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hani.Nt

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
22/7/18
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
13,943
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
می‌دانی عشق چیست؟
عشق تنها تک کلمه‌ای است در دنیا که در خود هزاران معنی و مفهوم جای داده است!
مانند تو!
چشمانت!
خنده‌هایت!
خاطراتت!
خیالاتت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hani.Nt

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
22/7/18
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
13,943
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
از وقتی که از شهر دلت کوچ کرده‌ام، وجه اشتراکی میان من و تو به وجود امده است!
تو هر روز شهر دلت از ادمیان مختلف پرتر می‌شود و من هر روز ذهنم از یاد و خاطراتت!
جالب است مگر نه؟
تنها تفاوتی که وجود دارد این است که شهر دل تو پر شده از چیزهای واقعی، انسان‌های واقعی!
اما من چه؟
ذهنم پر شده از توهمات و خیالات!

ذهنم پر شده از تویی که هیچ‌گاه وجود نخواهی داشت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hani.Nt

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
22/7/18
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
13,943
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
هیچ‌گاه انسانی از دوست داشتن زیادِ کسی دیوانه نمی‌شود!
انسان از دوست داشتن زیاد کسی که دوستش ندارد دیوانه می‌شود، این را بفهم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hani.Nt

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
22/7/18
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
13,943
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
چطور خود را داناترین زن شهر می‌دانی در صورتی که هیچ نمی‌دانی!
انکار می‌کنی که همه چیز را می‌دانی؟
تو چیزی از این‌که قبل از خوابیدن، باید ابتدا افکار و خیالاتت را بخوابانی و سپس خودت بخوابی یعنی چه؟
می‌دانی هنگامی که صبح از خواب بلند می‌شوی و خیسی اشک را بر روی بالشتت را حس می‌کنی و می‌فهمی که شب قبل تا صبح چشمانت بارانی بوده است؟
این را چه؟ این را می‌دانی که اکنون از دوریت در حال یاوه گویی هستم؟
اصلا می‌دانی این کوچ از شهر دلت چه به روزم اورده است؟
تو هیچ‌کدام از این‌ها را نمی‌دانی، اگر می‌دانستی، این چنین این ساکن دلخسته و عاشق را از شهر دلت نمی‌راندی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hani.Nt

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
22/7/18
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
13,943
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
از شهر دلت کوچ خواهم کرد!
خیالی نیست، من هم می‌شوم مانند هزاران انسانی که در دنیا قلب و روحشان جایی است و جسمشان جایی دیگر!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hani.Nt

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
22/7/18
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
13,943
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
از وقتی فهمیدم که از تو، بی‌رحم‌تر هم در دنیا وجود دارد، که خاطراتت هنگام خواب، بی‌رحمانه به سمتم هجوم اوردند!
همان موقع دریافتم که از تو بی‌رحم‌تر خاطراتت است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hani.Nt

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
22/7/18
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
13,943
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
شب که می‌شود، هوای چشمانم دوباره ابری می‌شود و اسمانش شروع به باریدن می‌کند!
بالشت خیس از اشکم هنگام صبح، گواه بر این می‌دهد که شب، حسابی هوای چشمانم بارانی بوده!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hani.Nt

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
22/7/18
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
13,943
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
می‌دانی؟ نوعی اعتیاد هم هست به نام اعتیاد به چشمانت!
خطرناک‌ترین نوع اعتیاد همین است!
لامذهب ان گونه معتاد خودش می‌کنت که ترک کردنش جز محالات محسوب می‌شود!
ای کاش کمی زودتر متوجه وجود این نوع اعتیاد خطرناک می‌شدم!
ای کاش قبل از این‌که معتاد چشمانت می‌شدم، می‌فهمیدم که چه چشمان اعتیاداوری داری!
ای کاش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hani.Nt

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
22/7/18
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
13,943
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
یکی دیگر از وجه اشتراک‌هایمان بعد از کوچ کردنم این است که،
تو ناز افرادی که پس از من وارد شهر دلت شده‌اند را می‌کشی و من سیگارهایی که برای تسکین دردهایی که پس از رفتن از شهر دلت به وجود امده‌اند را!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hani.Nt
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا