- نویسنده موضوع
- #41
پس از کوچ از شهر دلت، شبها بسیار زود میخوابم!
همه میگویند چرا انقدر زود میخوابی؟!
دیگر نمیدانند که از یه ساعاتی از شب به بعد، مغزم به طور خودکار خاطراتی را به یاد میاورند که از پای در میاورتم!
خاطراتی که مانند شرابی زهر الود است. شاید ظاهرش قشنگ باشد اما خطرناک است!
کشنده است!
این را به چه زبانی بگویم؟
همه میگویند چرا انقدر زود میخوابی؟!
دیگر نمیدانند که از یه ساعاتی از شب به بعد، مغزم به طور خودکار خاطراتی را به یاد میاورند که از پای در میاورتم!
خاطراتی که مانند شرابی زهر الود است. شاید ظاهرش قشنگ باشد اما خطرناک است!
کشنده است!
این را به چه زبانی بگویم؟
آخرین ویرایش توسط مدیر