مرگ تدریجی چیست؟
میخواهم برایت توضیح دهم.
وقتی آمدی در آغوشت جان دادم! لحظهای دوری
از تو برایم درد بود و به شوق دیدارت روزها را
گذراندم.
وقتی رفتی باز همان درد سراغم آمد... سختتر،
دردناکتر!
رفتی و نیامدی و نیامدی و من ماندم و قاب
عکست، جای خالیات، رویا و خیالت!
روزها گذشت و گذشت...
و من کم کم بیحس شدم.
دیگر دردی سراغم نیامد، دیگر خیره به عکست نماندم
دیگر چشم به راهت نماندم، دیگر خیال بافی
نکردم، شبها زود به خواب رفتم.
این است مرگ تدریجی...