متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی هاله‌ی سیاه | Hadis.ka کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ~HADIS~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها 2,294
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,089
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
خیس شدن لباس‌هایم،
کلافه‌ام می‌کرد؛
از سرما متنفر بودم؛
پیاده گز کردن را دوس نداشتم... .
البته همه‌ی این‌ها قبل از رفتنش بود؛
حالا تنها همدمم خیابان است و باران و سوز سرمایش...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,089
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
چشمانم دیگر به تاریکی عادت کرده‌اند؛
آن‌قدر با تاریکی خو گرفته‌اند که اگر هم نوری بتابد،
بسته می‌شوند... .
قدرتش خیلی زیاد است؛
من دیگر تاب مبارزه با او را ندارم
دگر حتی نای این را ندارم که حتی اگر شده،
با روشن کردن شمعی این هاله‌ی سیاه را که تو برایم ساخته‌ای محو کنم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,089
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
حق من از این همه روشنایی،
تاریکی نبود؛
اما معماری قهار‌تر از تو ندیده‌ام
جوری این هاله را برایم ساخته‌ای
که هر چه می‌گردم راه گریزی نمی‌یابم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,089
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
واژه‌ها قدرت بیان حالم را ندارند.
الف، ب، پ و... .
مگر می‌توانند هاله‌ی تیره‌ای را که بر سر قلبم افتاده است،
شرح دهند؟
این هاله پررنگ‌تر از آن است که با چندتا حرف،
بر روی صفحه‌‌ نمایان شود... .
اما هرچند سخت؛
هر چند دشوار،
من باید خودم را به او باز گردانم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,089
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #25
***
احساس می‌کنم،
چشمانم کم‌سو شده‌اند؛
یا شاید هم نوری نیست... .
اینش را درست نمی‌دانم؛
اما این را می‌دانم که هر چه بیشتر برای یافتن نور دست و پا می‌زنم،
بیشتر در این سیاهچال فرو می‌روم... .
 
آخرین ویرایش

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,089
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #26
***
بگذار حتی اگر شده،
برای لحظه‌ای کوتاه نور را ببینم
قول می‌دهم خودم را به او نرسانم
فقط می‌خواهم فراموشش نکنم؛
آخر من به او قول داده‌ام،
روزی این هاله‌ی سیاه را محو کنم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,089
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #27
***
دیگر در این این سیاهچال دست و پا زدن بس است!
منتظرم باش... .
من با تو عهد بسته‌ام که بازگردم؛
من باز می‌گردم؛
فقط کمی صبر کن دلبرکم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,089
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #28
***
کور سوی نور را از میان ظلمات دلم می‌بینم؛
به سویش قدم تند می‌کنم... .
دارد دور می‌شود؛
دیگر تاب تاریکی را ندارم،
به او بگویید بایستد!
من قول داده‌ام که از این تاریکی بروم؛
من هرطور که شده است باید بروم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,089
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #29
***
او چشم انتظارم است.
به او قول داده‌ام هر طور که شده است، خودم را به او بازگردانم.
عهد بسته‌ام این هاله‌ی سیاه را هرطور که شده است،
محو کنم!
حق او که این همه سال مرا با به دندان کشیدن به این‌جا رسانده است؛
پیمان شکنی نیست
من با مادرم عهد بسته‌ام تور
این هاله‌ی سیاه را محو کنم...!
اگر قلبم ‌بی‌وفاست،
من بی‌وفا نیستم!
من خودم را به او باز می‌گردانم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,089
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
برای هر چیزی پایانی وجود دارد؛
می‌خواهد تلخ باشد یا زیبا،
اما من به او قول داده‌ام این هاله‌ی سیاه را محو کنم!
من دیگر سیاهی را نمی‌خواهم؛
پایان هاله‌ی سیاه باید روشن باشد،
درست به روشنی قلب مادرم.

چهارشنبه۱۳۹۹/۱/۲۷
۱:۵۳ بامداد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا