متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته مادربزرگ قصه‌ها| نسترن بانو کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

نسترن محمودی

نویسنده انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
1,381
پسندها
30,385
امتیازها
63,073
مدال‌ها
13
  • نویسنده موضوع
  • #71
مادربزرگ سه سال است که از آن روز شوم گذشته...
در این سه‌سال، هفته‌ای نبوده که به تو سر نزده باشم...
خودت که پسرت را می‌شناسی، طاقت دوری از تو را ندارد!
می‌گویند خاک سرد است...
پس چرا سه سال است ثانیه به ثانیه به تو فکر می‌کنم؟!
پس چرا سه سال است پدرم تا کلمه‌ی مادر را می‌شنود بغض می‌کند؟!
پس چرا سه سال است عمه‌ی من همچون آدم‌های افسرده، کم‌حرف شده، مدام به نقطه‌ای خیره می‌شود و گریه می‌کند؟!
پس چرا سه سال است عمه‌ی جوانم سفره‌ی هفت‌سین در خانه‌اش نمی‌چیند و خودش را مقصر مرگت می‌داند...
چرا که اون آن سال سفره‌ی هفت‌سین خانه‌ات را چید...!
 

نسترن محمودی

نویسنده انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
1,381
پسندها
30,385
امتیازها
63,073
مدال‌ها
13
  • نویسنده موضوع
  • #72
مادربزرگ یادت هست به تو قول دادم روزی پزشک شوم...؟!

یادت هست گفتم نسترن زیر قولش نمی‌زند...؟!

مادربزرگ به قولم وفا کردم...

اکنون دانشجوی رشته‌ی مورد علاقه‌ی تو هستم...

سال‌ها بعد همه مرا خانم دکتری صدا می‌زنند که تو همیشه صدایم می‌کردی...

کاش بودی...!
کاش بودی و در جشن قبولی‌ام حضور داشتی!
کاش بودی و دوباره صدایم می‌کردی خانم دکتر...!

پایان.
نسترن بانو
۹۸/۲/۲
 

نسترن محمودی

نویسنده انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
1,381
پسندها
30,385
امتیازها
63,073
مدال‌ها
13
  • نویسنده موضوع
  • #73
سخن نویسنده:

دلنوشته‌ی من هم تموم شد.
باید تشکر بکنم از همه‌ی عزیزانی که از اول تا آخر همراهم بودن و با نظرات دلگرم کننده‌شون حالم رو خوب کردن.
می‌خوام خواهش کنم اگر حتی از یک کلمه در این دلنوشته خوشتون اومده، صلواتی برای آرامش روح مادربزرگم بفرستید.
نکته‌ی آخری که هست اینه که دوستانی به من گفتن داستان دلنوشته‌ت خوب نیست.
می‌خوام بگم دلنوشته با رمان و داستان کوتاه خیلی فرق داره، توی دلنوشته بیش‌تر صحبت ما دلیه و مقدار کمی هم مهارت!
و من نمی‌پذیرم حرف کسی رو که به خود داستان ایراد بگیره، چون این زندگیه منه، من بی‌کران مادربزرگم رو دوست دارم و با داستانش زندگی کردم.

یا علی
 

نسترن محمودی

نویسنده انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
1,381
پسندها
30,385
امتیازها
63,073
مدال‌ها
13
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا