متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی استبداد | MelikA1377 کاربرانجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع S_MELIKA_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 2,501
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام کسی که همیشه هست.
نام دلنوشته: استبداد
نام نویسنده:MelikA1377
ویراستار: REIHANE_F
مقدمه:
نمی‌دانم قرار است چه بنویسم!؟
شاید این دل نوشته بی‌نام‌تر از بی‌نام‌ باشد،
شاید هم نام‌دارتر از بی‌نام...
شاید هم یک‌جور دیگری از دموکراسی باشد... !

سخن نویسنده: ممنون از بهارجان قربانی بابت جلد

استبداد.jpg

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
14,005
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • #2

140740



" به نام ایزد منان "


هر انچه از دل برآید، خوش آید!

کاربر گرامی نهایت قدردانی را داریم که نوشته های زیبایتان را در انجمن یک رمان به اشتراک می گذارید!
خواهشمندیم پیش از پست گذاری و شروع دلنوشته ی خود، قوانین زیر را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته ی کاربران"

پس از گذشت حداقل 30 پست از دلنوشته تان، می توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید.
"درخواست تگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Hani.Nt

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
***
ذهنم پر می‌کشه، میره جاهایی که نباید بره؛
میره جاهایی که دلم نمی‌خواد بره... .
میره جایی که دل هم با جون و دل همراهیش می‌کنه.
خوشم نمیاد،
می‌خوام منصرفشون کنم.
نمی‌تونم... با دل و عقل عزیزم تویِ جدالیم تا به اون چیزی که من می خوام فکر کنند.
ولی اون دلش نمی‌خواد.
من می‌خوام دلم بره جایی که من دلم می‌خواد،
ولی دلم دلش نمی‌خواد بره جایی که دلم می‌خواد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
***
بعد از دموکراسی که راه افتاد، نتونستم با دل و عقلم؛ ذهنم خیلی اوقات همراه بشم.
چون چیزهایی رو می‌خواستن که من نمی‌خواستم!
نمی‌خواستم حتی بهشون فکر کنم، چه برسه به این‌که بخوام افسوس بخورم.
نمی‌خوام برن جایی که دلم نمی خواد.
ولی خیلی بی‌رحمند...
خیلی...
خیلی... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
***
خسته‌ام از دموکراسی؛
چرا باید خیلی وقت‌ها حرف، حرفِ عقل و دل باشه؟!
پس من چی؟
البته خیلی اوقات هم شده، عقل و دل بنشینند یک گوشه و فقط نقش تماشاگر را بازی کنند،
ولی هرچه هست از دموکراسی خسته‌ام، دلم کمی استبداد می‌خواهد... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #6
***
موفق شدم به ذهن و عقل عزیزم بفهمانم،
که من مسئولِ طرز تفکر دیگران نیستم.
من بهشون گفتم این طرز فکر درست نیست!
بهشون گفتم به هرچیز که در این جهان هستی فکرکنی
برات اتفاق می‌افته... .
بهشون گفتم به چیزایِ مثبت فکرکنند... باقیش امّا دست من نیست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #7
***
مدتیِ که دلم بدجور دلش پاییز می‌خواد.
جوری که از همین الآن دارم بویِ پاییز رو استشمام می‌کنم.
جوری دلم هوای پاییز رو کرده، که انگار قراره تا چند ساعت دیگه لباس گرم بپوشم؛
و به دل خیابون بزنم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #8
***
خیلی با خودم، عقلم و دلم کلنجار رفتم، تا بی‌خیال این حس بشیم؛
ولی نشد...
نشد که بیخال این حس دلتنگیِ عجیب و غریبم به پاییز بشم.
نمی‌دونم قراره چه اتفاقی تویِ پاییز بیوفته که از الآن منتظرشم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #9
***
هر وقت نفس عمیق می‌کشم، بویِ پاییز و آذرماه رو از همین حالا حس می‌کنم؛
جوری که انگار فقط دو قدم باهاشون فاصله دارم... !
به نظرم شهریور این وسط مانع رسیدن من به پاییز جانم شده.
نمی‌فهمم چرا وسط این همه گرما انقدر دلم پاییز می‌خواد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #10
***
استبداد یعنی خود رای بودن،
یعنی لجباز بودن... .
یعنی وقتی عقل و دل می‌خوان بنویسن، نذارم.
وقتی می‌خوان کاری انجام بدن، بگم نه.
یعنی مبهوت بودن عقل و دل... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S_MELIKA_R
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا