پشیمانی در چشمانش موج میزد و جای آن سردی همیشگی را گرفته بود!
خوشحال باشم برای از بین رفتن آن سردی!؟
دست هایی که حال همچون من در عرض ثانیه ای تنهایشان گذاشته بود.
دخترکی که لبخند لبانش همچون خاری فرو رفته در قلبم بود حال جایش را به اشک داده بود.
اظهار ناراحتی کردن برایم سخت است برای خاری که به خون قلبم آغشته بود.