کامل شده مجموعه اشعار یاد | علی ناصری شاعر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع alinasserikhanik
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 38
  • بازدیدها 2,739
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

alinasserikhanik

شاعر انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/10/19
ارسالی‌ها
275
پسندها
617
امتیازها
4,113
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
شناسنامه اثر:
مجموعه اشعار: یاد (شعرهای خاطره انگیزه دوران جوانی و دفاع مقدس)
شاعر: علی ناصری
تگ: شاعرانه
ویراستار: maryam.abbasi
تخلص: عین
تاریخ تولد: 1348
محل تولد: شهرستان فردوس خراسان جنوبی
مقدمه:
من ناصری‌ام! اهل روستای خانیکشاه از توابع بخش مرکزی شهرستان فردوس در شمال خراسان جنوبی در جاده فردوس به مشهد در کیلومتر سی و پنج مسیر بجستان روستای خانیک (خانیکشاه) از جمله روستای قدیم در منطقه است؛ که سبک معماری آن پلکانی است و من در شعرهایم اشاره کرده‌ام (اینجا سرزمین عشق/کوچه بام‌هاست) روستا در داخل دره‌ای واقع شده که در تپه سمت شما آن بقایای قلعه‌ای قدیم و تپه سمت جنوب امام‌زاده سلطان کریم شاه می‌باشد که مردم ساکن روستا بر این باورند که وجه تسمیه روستا به مناسبت وجود بارگاه امام‌زاده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinasserikhanik

شاعر انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/10/19
ارسالی‌ها
275
پسندها
617
امتیازها
4,113
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
***
ترم عشق (قالب غزل):

همراه تو در کشتی طوفانی عشقم!
در ساز دل و سیل پریشانی عشقم
هر روز به عطر توام و این شب باران،
سرگرم به کار دل و بارانی عشقم
هر چند به این شعشعه آیینه شکستم
مجنون توام، غرق به حیرانی عشقم
هر روز که از کوچه‌مان می‌گذری تو،
در سوز خود و خانه‌ی ویرانی عشقم
گر سایه‌ی حوری تو افتاد به درسم
در ترم رساله، خط پایانی عشقم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinasserikhanik

شاعر انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/10/19
ارسالی‌ها
275
پسندها
617
امتیازها
4,113
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
***
مانده‌ای از نسل آب و آیینه (نیمایی):

در افق‌های خون رنگ اندیشه‌هایم
بیاید روزهای مردان عاشق
روزهایی به تنگنای زمان
به غرقاب خون
در دفاعی جانانه
آری!
به کوچه مردان دردم
نقاشان عاشق
تصویرگران مردی
به حلقه‌های موّاج درون
قاب فراموشی‌ام؟!
فراموشی، فاصله، خود فریبی زمان
به فراموش کده‌ی خاک
مانده‏‎‌ای از نسل آب و آیینه
به عمق، به چشم
چشمه‌های درون
اشک‌های شب
آه می‌اندازم درد را
دردی به سونامی خود باختگان
دردی از نوع بودن و سوختن
بارانی از شب ماندن
به درک ریش‌های بی ریشه زمان
به انتظار در سایه‌ی... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinasserikhanik

شاعر انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/10/19
ارسالی‌ها
275
پسندها
617
امتیازها
4,113
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
***
پریشانت:

فرود آمدم. شصت اندیشه‌ات
این...؟ منم!
پریشانم...؟
پریشانت
یادات باد... عشق
منـم؟
پریشان حال بی حاصل
عاشقم. دردم
تو... .
به گیسو
به شانه
سـرم!
شب به نازت یاد می‌کوبم
این! منم یادم... عشقت
کوبه در دستم
پریشان حال و در دردم
عشق می‌کوبم
به در... .
در درد بی فرجامی‌ام
آمدم تا یاد خود کوبم
به بام سبز رویاهای خود
زیبا، نشستی بر لب طرف چمن
در باغ رویاهای من
سینه بگشا
بس افق طوفانی است
من به آغـ*وشت
ای همه شیرین‌ترین
شیرین من
گیسوان در سمت عشقت
ناز باداست و به کشتی بادبان
بادبان بگشا؟!
به طوفانم
به طوفانی‌ترین چشمان تو
من همه دردم به خود
در دامن بیداری‌ام
آه می‌آیم... .
منم...؟! من!
باز بگشا... لای... در این... لــ*ب شیدایی‌ام
آه... مانده‌ام تا سحر
شب‌گیر صبحم! راه ده؟!
خوب می‌دانی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinasserikhanik

شاعر انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/10/19
ارسالی‌ها
275
پسندها
617
امتیازها
4,113
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
***
بداهه‌های عاشورایی:

وقتی که محاسبات بر هم می‌خورد،
این تحفه لباس رنگ آدم می‌خورد!
بر دفتر عشق و صحنه‌ی عاشورا،
در راه حسین رسم عالم می‌خورد
***
ما در ره عشق تاج عالم شده‌ایم
در پیکر مرد، رسم خاتم شده‌ایم
هرچند گِلیم، جای ما آن بالاست
ما غرق به خون نسل آدم شده‌ایم!
***
روزی که سخن نبود، عاشق بودیم
در دشت عمل، گل شقایق بودیم
در چهره‌ی اشک و دل بارانی خون
تا وقت عروج، حجم لایق بودیم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/5/20
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
54
سطح
7
 
  • #6
***
بداهه دفاع مقدس:

عشق می‌بارید در دشت شقایق‌های صبح
دشت در باران لاله، حکم لایق‌ها‌ی صبح
فاستقم خوان شد شلمچه پر توان از مردها
حکم پیروزی به شیطان در حقایق‌های صبح!
***
برخیز برادرم که لایق برویم
در وسعت عشق، با شقایق برویم
در خنده صبح و چشم مردان خدا...
در بازه‌ی عشق، با حقایق برویم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/5/20
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
54
سطح
7
 
  • #7
***
دمی بی تو بودن:

به اشک شبم تا ثریا نهان شد
به چشم شبم راز پنهان عیان شد
چو فرهاد عاشق به کوه و دمن‌ها
تب سنگ و تیشه به جانم زبان شد!
به حجم شبت در دل شام شیرین
به جام می‌ات باده‌ام شوکران شد
به دل در تبم در شب بی تو بودن
به یاد لبت اشک خونین روان شد
به بام دلم راز نابودها راه ویران
به چرخ فلک، چرخشم بی امان شد
به باران ویران مستی نشینم که آیی
دمی بی تو بودن غم این جهان شد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/5/20
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
54
سطح
7
 
  • #8
***
دو بیتی‌های آشنا:

ای مه شب‌گیر، ای درد آشنا
گر همه تاریکیم، پیشم بیا!
در تقابل‌های شبنم در شبم
تو چراغ جادویی در سوز سرما!
***
بداهه واژگان:
ای راحت و آرمش گل، رونق بستان
ای رونق جان هر طرفم زنبق بستان
تو عطر دل انگیز بهاری به دم صبح
زیبای منی بوسه به لب لایق بستان.
***
بداهه:
ای راحت و آرامش جان، رونق مستان
در سوز توام، سرد می و سوز به بوستان
من گرم به باران، تو در رقص می و دود
سرگرم به نی درد به می، روح نیستان!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/5/20
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
54
سطح
7
 
  • #9
***
آبِ آب:

در گرمی دیده‌ی تو آبِ آب شدم
در دلتنگی وجود تو سراب شدم
به داغ نای گفته‌های زیبایت
ناخوانده مثنوی آفتاب شدم!
در عطر جام و گل بهاری تو
به خاطر عشقت، کتاب شدم
به لحظه لحظه‌های شیرینم
عاشق پرسش بی جواب شدم
به صبح بهار و اشک بوی گل،
عینم به رنگ صبح شباب شدم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/5/20
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
54
سطح
7
 
  • #10
***
کوچ بیاد عروج پدر زمستان 97:

به کوچ دلم اشکِ باران شدم
به جان رستخیز بهاران شدم
به برگ دل و دفتر یاد عشق
سمر شد گلم، روح زندان شدم
به آه دلی عشق شد خاک‌ها
به رسم ادب ختم قرآن شدم
دو تایَم به تعظیم در این سرا
به چرخ زمان سنگ میدان شدم
به روزی که این خانه از پای شد،
به راه شبم صبح حرمان شدم
به رسم قضا دفتری بسته شد
به این کوچ پر درد ویران شدم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا