متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده مجموعه اشعار یاد | علی ناصری شاعر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع alinasserikhanik
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 38
  • بازدیدها 3,086
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

alinaserikhanik

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
55
  • #11
***
طره گیسو:

دریای عطر افشان گیسویت چه زیباست
آنجا که باید در افق پارو زد اینجاست!
من در فسون باد و امواج خروشان
یادآورم رویایی، مویی که زیباست
کشتی به امواج و ملاحی دست کوبان
بیند چو فانوس نگاهت را که پیداست
دست طلب بگشاید و بر موج کوبان
سمتش همه در جلوه‌ی نورت هویداست
بیهوده می‌کوشی که راز موج یابی
از من بپوشانش همان تاری که پیداست
ما هر دو تایی م**س.ت مدهوشیم اما...
چشمان من در موج گیسویت پریاست!
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
55
  • #12
***
انتظار:

به چشم شبم قصه‌ات جاودان شد
به جاری شب راز پنهان عیان شد
چو فرهاد عشقم، به کوه و دمن‌ها
شب سنگ و تیشه به جانم زبان شد
به پیغام شب در لب جام شیرین
به بی‌داد می جام شب شوکران شد
به حرمان تو در شب بی تو بودن
به اوج شبم اشک خونین روان شد
به بام توام در شب و راه ویران
چو چرخ فلک، چرخشم بی امان شد
به باران ویران مستی سرودم که آیی
که این بی تو بودن به اشکم بیان شد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
55
  • #13
***
دو بیتی‌های یاد:

به پژواک باران عشقت، شبم جاودان شد
به ترتیب چشم و لبت، خانه رنگین کمان شد
به آهنگ دریا نشینان به گیسوی ساحل
به اعماق چشمان آبی، غزال غزل‌ها عیان شد.
***
در کوچه‌ی یاد و خنده‌ی دیرینم
در سایه عشق و لحظه‌ی شیرینم
آهسته و آرام قدم‌ها به شمار
من مَرد سرود و سایه‌ی سنگینم.
***
هان مَرد سرود، سایه‌های جانم
وابسته توام و تا سحر می‌خوانم
تو عین سرود و چشمه‌ی بارانی
من وادی عشق و تیغه‌ی عریانم
***
هم‌پای مه‌ام حباب بر شیشه‌تان
نقاش به شرح دلم و صورت آیینه‌تان!
در بارش عشق سحرم چرخ فلک
دلگرم به ندبه‌ام چشم به آدینه‌تان.
***
چون چشم به راه تو شدم جمعه بی‌آیی
در ندبه‌ام به ماه تو شدم جمعه بی‌آیی
بسیار به زانوی ادب لحظه شمارم
در خوانچه انتظار آه تو شدم جمعه بی‌آیی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
55
  • #14
***
خوشه چین:

با همه نا آشنایان آشنا، با ما چرا بیگانه‌ای؟!
در طلسم بی وفایان با وفا، با ما سر افسانه‌ای
با همه ابرو کمانان فلک، برگرد چرخ پیروش
ای همه زیبای گل بر شاخه دل بی خانه‌ای
خام ریزی گردِ گل در سرخ نای جام دل
در غبار سایه وش با ناکسان فرزانه‌ای
خوشه چین در چرخ خضرائی به قطب
در شب بیمار دل با اشک من مستانه‌ای
در دعای بهمنت نیسان بریزد اشک دل
چشم حیران خودم، تو اهل این کاشانه‌ای
جرعه می‌ریزند یاران در بساط اشک و آه
سوز عینی منتها دُردی کش پیمانه‌ای.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
55
  • #15
***
حال درون:

ای همه چشم تَراَت وصف گل و ابریشم
چند روزی است که دائم به تو می‌اندیشم
به تو یعنی که زلالی زمان صبح امید
به سر کوچه‌ی دلبستگی و عشق سفید
به تو یعنی به فراسوی مکان موجود
به تو یعنی دل عالم به زمان موعود
به تو ای پاکی دریا به شفق‌های سفید
به تو ای سبزترین حالت دل در توحید
به تو در موسیقی وصل به اندیشه‌ی من
به دل خانه‌ی عاشق زده این ریشه‌ی من
به تکاپوی توام، نامه‌ای از عشق تماشایی تو
به تو، آری تو گلم! خوب سرودم شب شیدایی تو
به تو ای پنجه‌ی امید به آهنگ بلند هستی
به تمنای تو در عشق، به سکوت و مستی
آنچه آمد به دلم گفتم و حیران شده‌ام در مستی
گرنه عینم دل پر درد به این مانده شدن در هستی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
55
  • #16
***
رقص خیال:

ای آهنگ تمنایی خیال
ای رقص چشمک زن خانه‌های دور
با من بیا به سر پنجه‌های یاد
ای فانوس تمنایی خیالم به آواز ریل،
آهنگی در گذر دشت و رقص نور
به عمق چشم خیالم به قیر شب
ای قطار شب مسافرم از راه‌های دور
می‌بینم از پشت دشت در سیالی خیال
اشکی، شوق، آهی، هر نوع فسانه‌ای
به رقص خیالم
فانوس شب تمنایی‌ام
در رستخیز صبح،
به انتظار خیالم به راه تو.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
55
  • #17
***
رقص یاد (به یاد مادربزرگ):

امشب به نوای دل قلم می‌رقصد
در دفتر یادها الم می‌رقصد
در سایه دیوار قدیمت مادر
از عمق سکوت شانه غم می‌رقصد
در گرمی صوت تو شدم تا به سحر
در شروه یاد، چشم نم می‌رقصد
در نازترین بستر شب وقت قدیم
بالشت پر و چشم ترم می‌رقصد
در آرامش خود،گوش به صوتت مادر
در غصه‌ی قصه‌ات شبم می‌رقصد
در چشم و چراغ و باغ آیینه تو
در خانه‌ی خلوتت، لبم می‌رقصد.
***
پ.ن: با سلام! چند شب پیش ساعت دو بامداد در خانه قدیمی که محل تولدم بود، برای آب‌یاری رفتم. آب را به باغ بستم و به خانه رفتم که پر بود از یادها از مادربزرگ و پدربزرگ مهربانم که امیدوارم در آرامش و رحمت و مغفرت باشند. این اثر به ذهن متبادر شد و نوشتم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
55
  • #18
***
فصل ایستادگی:

وقتی که محاسبات بر هم می‌خورد،
این تحفه لباس رنگ آدم می‌خورد
بر دفتر عشق و صحنه‌ی عاشورا
در راه حسین رسم عالم می‌خورد.
***
بداهه عاشورایی به یاد شهید سرافراز حججی
ما در ره عشق تاج عالم شده‌ایم
در پیکر مرد، رسم خاتم شده‌ایم
هر چند گِلیم، جای ما آن بالاست
ما غرق به خون نسل آدم شده‌ایم.
***
تقدیم به شهدای مقاومت:
روزی که سخن نبود، عاشق بودیم
در دشت عمل، گل شقایق بودیم
در چهره‌ی اشک و دل بارانی خون،
در وقت عروج، حجم لایق بودیم.
بداهه سحری راه آسمانیان.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
55
  • #19
***
دو بیتی‌های به هم پیوسته‌ی دل و یاد:

این واژه پردازی من، در جمع، دیوان می‌شود
در خط خطی‌های دلم، یک شهر ویران می شود
اُفتان خیزانم به تب، چون شیر غران در.قفس
در چرخ طوفان دلم، سر رشته پنهان می‌شود
***
تو سهم عریان شبی، در چشم زیبای منی
در قاب چشمان غزل تو موج ویران در شبی
این جام‌ها پر اشک دل در درس طوطی وار من
گر درد معنای گشته‌ای، تو جام حیران بر لبی.
***
دلگرم فصلت بوده‌ام، در بزم هستت بوده‌ام
گرشام هجران منی، من اشک وصلت بوده‌ام
چون در دلم باران شدی، در ساز سرگردان شدی
ای نقد بارانی دل، من عین مستت بوده‌ام.
***
ای عین زیبا عزل! افتاده قندم در عسل
پابند دل بودم به تب قند شکر شد در المثل
سرگرم بر بام بامت شدم پیمانه در نامت شدم
تو چشم بارانی به گِل، من چشم ویرانم به دل!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

alinaserikhanik

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
180
پسندها
687
امتیازها
3,933
مدال‌ها
7
سن
55
  • #20
***
مژه تا می‌زنی بر هم، پیامی تازه می‌یابم
و در آشفته بازاری قراری تازه می‌یابم
زدی با نیزه‌ات جانم به غارت رفت ایمانم
و من در زخم شیرینت نوایی تازه می‌یابم
و من با ابرهایت در تزاحم‌های بی مقدار
و در این کوچ بارانی، خزانی تازه می‌یابم
و من با تو به زیبایی پس از تفریق طولانی
به عشقت کوچه باغی تازه می‌یابم
بمان پیشم، همه جانم و در این وجد رویایی
سری در دامن هستی به رنگی تازه می‌یابم
دلم خاموش در دامت پس از فردای طوفانی
و در گرمای آغوشت، حیاتی تازه می‌یابم
تویی در اوج شیدایی، به غارت برده‌ای جانم
و من، عین پریشانم و نامی تازه می‌یابم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا