روی سایت دلنوشته سرگیجه | Dizzy کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Dizzy
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 34
  • بازدیدها 2,170
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Dizzy

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/19
ارسالی‌ها
360
پسندها
27,766
امتیازها
49,663
مدال‌ها
16
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام دلنوشته: سرگیجه
نویسنده: Dizzy
ویراستار: Violet-B
تگ: منتخب

مقدمه: چرا دنیا می‌چرخد؟!
نکند دنیایی که در آن زندگی می‌کنم رو به پایان است...؟
اما چرا دیگران ثابت ایستاده‌اند؟!
شاید مشکل از من است!
خدای من، باز هم سرگیجه...!

سرگیجه.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Dizzy

Maede Shams

مدیر ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/18
ارسالی‌ها
4,874
پسندها
97,374
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
سطح
43
 
  • #2
457291_44db087e1359b37f105360906dec08af.jpg

" به نام ایزد منان "

هر انچه از دل برآید، خوش آید!

کاربر گرامی نهایت قدردانی را داریم که نوشته های زیبایتان را در انجمن یک رمان به اشتراک می گذارید!
خواهشمندیم پیش از پست گذاری و شروع دلنوشته ی خود، قوانین زیر را به خوبی مطالعه بفرمایید.

"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل 30 پست از دلنوشته تان، می توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید.
"درخواست تگ دلنوشته"

همچنین پس از گذشت 30 پست از دلنوشته تان قادر هستید در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams

Dizzy

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/19
ارسالی‌ها
360
پسندها
27,766
امتیازها
49,663
مدال‌ها
16
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
سلطان غم هم که باشی،
روزی او تو را به خنده وادار می‌کند...!
روزی او می‌آید و تمام یواشکی‌هایت را آشکار می‌سازد
می آید و دستور بر پا می‌دهد!
و آن زمان است که
دل از کف می‌رود و تمام نابسامانی‌ها سامان می‌شود... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Dizzy

Dizzy

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/19
ارسالی‌ها
360
پسندها
27,766
امتیازها
49,663
مدال‌ها
16
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
مهربانی دردسر دارد...!
آن را به جان می‌خرم؛
اما نمی‌دانم چرا
بعد از دادن این وعده‌ی شوم به خود
تنهاتر از قبل می‌شوم... .
ای کاش مهربانی جایی میان دل‌های گرفتار باز کند... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Dizzy

Dizzy

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/19
ارسالی‌ها
360
پسندها
27,766
امتیازها
49,663
مدال‌ها
16
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
امشب که گذشت
چه می‌شود؟
کوله‌بار غم‌ها سنگین‌تر و مداد آرزوهایم کوچک‌تر می‌شود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Dizzy

Dizzy

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/19
ارسالی‌ها
360
پسندها
27,766
امتیازها
49,663
مدال‌ها
16
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
من و مداد با هم دوستیم!
من به اون دلبسته‌م، اون به من
هر دومون هم هر روز کوچیک‌تر می‌شیم...
من به خاطر انبوهی از غم،
اون به خاطر اشتباهات من...
می‌بینی من چه دوست بدی‌ام؟!
آخه اون داره خودش رو واسه من کوچیک می‌کنه
اما من کاری واسه‌ش نمی‌تونم بکنم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Dizzy

Dizzy

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/19
ارسالی‌ها
360
پسندها
27,766
امتیازها
49,663
مدال‌ها
16
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
دل من مزرعه نیست که هر کس بیاید بذری بکارد و برود!
دل من باغچه‌ای نیست که بعد از هر باران نمناک شود
دل من شیشه‌ای است نازک و شکستنی!
پس مواظبش باش...
که نشکند و هر تکه‌اش جایی نرود... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Dizzy

Dizzy

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/19
ارسالی‌ها
360
پسندها
27,766
امتیازها
49,663
مدال‌ها
16
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
مرا به تو راهی نیست...!
تا به حال دیده‌ای که دریا به رودخانه‌ای بریزد؟!
بهتر است که به فکر دستان خسته‌ی پدرم
و آلزایمر همیشگی مادرم باشم...
تا فکر محال تو... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Dizzy

Dizzy

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/19
ارسالی‌ها
360
پسندها
27,766
امتیازها
49,663
مدال‌ها
16
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
مگر گناه من چیست؟
من به جرم قرار گرفتن در بازی زمانه گرفتار شده‌ام!
زمانه‌ای که با حرف‌هایش...
زخم بر بدنم زد... .

حالم را ببین
من در دادگاه دلتنگی قرار گرفته‌ام!
چندی دیگر حکمم می‌آید
قصاص به جرم زندگی...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Dizzy

Dizzy

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/19
ارسالی‌ها
360
پسندها
27,766
امتیازها
49,663
مدال‌ها
16
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
از دلم خبر نگیر؛
او رفته است سفر!
دم رفتن دلش باریدن می‌خواست
اما بدرقه‌کننده می‌گفت: «سفر بی‌خطر!»
آخر سفر او دیگر بی‌برگشت بود...
چرا که دلش دست بدرقه‌کننده گرفتار بود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Dizzy
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا