روی سایت دلنوشته هنوز زنده‌ایم | ستاره حقیقت جو و ستاره لطفی کاربران انجمن یک رمان

[ستاره حقیقت جو]

***
حتی طبیعت نیز با من سر جنگ دارد!
قلبم در سینه نمی‌تپد و این روزها حس می‌کنم خونی در رگ‌هایم جریان ندارد.
دست و پایم یخ زده است،
سرم به دوران افتاده است و تمام دنیا پیش روی چشمانم می‌رقصد.
درد را در جای‌جای بدنم حس می‌کنم اما هنوز زنده‌ام!
خدایا، این دیگر چه سرنوشتی‌ست؟!​

 

[S.LOTFI]

***
افسوس می‌خورم! سال‌ها گذشته است ولی به جایی نرسیده‌ایم...
ما همانند یک مرده‌ایم!
هیچ چیزی نداریم!
هیچ احساس و محبتی نداریم!
خونی در رگ نداریم، احساسی در قلب نداریم...
دیگر خوشحال نیستیم...
ولی زنده‌ایم!
ما هنوز زنده‌ایم!
بی‌هدف... .​

 

[S.LOTFI]

***
من یک بازنده‌ام...
بازنده به زندگی، بازنده به سرنوشت!
من فقط تصمیم گرفته‌ام زندگی کنم، ولی زنده نباشم!
چون من یک بازنده‌ام، یک بازنده‌ی متحرک... .​

 

[ستاره حقیقت جو]

***
نمی‌دانم چه بگویم و حتی چه بنویسم!
این روزها روح از تنم فراری شده است و تنها دیوانگان می‌توانند درکم کنند.
آشنایان که هیچ! تنها به درک واصلم می‌کنند.
غم‌انگیز است، نه؟​

 

[ستاره حقیقت جو]

***
سرم را روی شانه‌هایت می‌گذارم.
تو نیز مرا محکم در آغوش بگیر!
می‌دانی؟ می‌خواهم از اعماق وجودم حس ناب زنده بودن را در کنار تو بچشم!​

 

[S.LOTFI]

***
من یک کالبد خسته‌ام؛
یک کالبد تهی از از آلایندگی!
من فقط زندگی می‌کنم...
نه انتظاری دارم،
نه چیزی می‌خواهم،
نه عشقی می‌خواهم!
من لحظه‌ای طمأنینه برای این کالبد زخم خورده و خسته می‌خواهم!​

 

[ستاره حقیقت جو]

***
در طول تمام مسیر زندگی‌ام می‌خواستم هرآنچه حقیقت دارد را به مردم بفهمانم.‌
می‌خواستم به آن‌ها ثابت کنم راهی برای شاد بودن وجود دارد،
راهی برای یافتن عشق هست،
راهی برای رسیدن به خوشبختی به ما چشمک می‌زند؛
اما آن‌ها...
انگار نه انگار که منی هست!
نه‌ گوش دادند و نه عمل کردند.
حال در این لحظه به این فکر می‌کنم شاید آن‌ها بد بودن و تنها زنده ماندن را دوست دارند.
چه کسی می‌داند؟!
می‌خواهم زین‌پس به خیال خودشان بگذارم‌شان.
راستی من هنوز که هنوز است تنها زنده‌ام؛ یعنی بهتر است بگویم با درد زنده‌ام، زندگی کردن پیش‌کش!


پایان
۱۷ فروردین ۱۳۹۹
ساعت: ۲۰:۲۵

این مجموعه رو به دوست عزیزم شبنم شعبانی تقدیم می‌کنم.​

 

[Maede Shams]

​