مشاعره مشاعره با حرف ش

[Tara Motlagh]

شبی دیگر شبی شب تر شبی از روز روشن تر
شبی پر تاب و تب دارم تبی تابیدنی امشب

نه در خوابم نه بیدارم سراپا چشم دیدارم
که می آید به دیدارم زنی نادیدنی امشب

شب چو در بستم و م**س.ت از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[m.sina]

شب چو در بستم و م**س.ت از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

ش*ر..اب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ
که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Deleted]

ش*ر..اب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ
که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد

شمع می‌سوزد و پروانه به دورش نگران
من‌ که‌ می‌سوزم‌ و‌ پروانه‌ ندارم‌ چه‌ کنم...

 

[Deleted]

شرح این آتشِ جان سوز نگفتن تا کی؟
سوختم، سوختم این راز نهفتَن تا کی؟

 

[m.sina]

شرح این آتشِ جان سوز نگفتن تا کی؟
سوختم، سوختم این راز نهفتَن تا کی؟

شوق توام باز گریبان گرفت
اشک دوان آمد و دامان گرفت

سهل بود ترک دو عالم ولی
ترک رخ و زلف تو نتوان گرفت

 

[Tara Motlagh]

شوق توام باز گریبان گرفت
اشک دوان آمد و دامان گرفت

سهل بود ترک دو عالم ولی
ترک رخ و زلف تو نتوان گرفت

شرح دلتنگی من بی تو فقط یک جمله ست
"تا جنون فاصله‌ای نیست از اینجا که منم"

 

[m.sina]

شرح دلتنگی من بی تو فقط یک جمله ست
"تا جنون فاصله‌ای نیست از اینجا که منم"

شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم

با پرتو ماه آیم و چون سایه ی دیوار
گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم

 

[FakhTeh]

شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم

با پرتو ماه آیم و چون سایه ی دیوار
گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم

شاید اگر نظر کنی ای که ز دردم آگهی
ور نکنی اثر کند دود دل سحرگهی

 

[Tara Motlagh]

شاید اگر نظر کنی ای که ز دردم آگهی
ور نکنی اثر کند دود دل سحرگهی

ش*ر..اب شوق می نوشم به گرد یار می گردم
سخن مستانه می گویم ولی هوشیار می گردم

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[m.sina]

ش*ر..اب شوق می نوشم به گرد یار می گردم
سخن مستانه می گویم ولی هوشیار می گردم

ش....راب تلخ بیاور که وقت شیدایی‌ست
که آنچه در سر من نیست، بیم رسوایی‌ست
چه غم که خلق به حسن تو عیب می‌گیرند
همیشه زخم‌زبان خون‌بهای زیبایی‌ست