مشاعره مشاعره با حرف گ

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع ARYA-T
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 82
  • بازدیدها بازدیدها 2,791

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,270
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #71
گویند بخوان یاسین تا عشق شود تسکین
جانی که به لب آمد چه سود ز یاسینی
آن دلشده خاکی کز عشق زمین بوسد
در دولت تو بنهد بر پشت فلک زینی
گوش دل می شنود آنچه که در دل باشد
عشق را زمزمه کافی ست، به آواز مگو

آتشی در دلم انداخته چشمت که مپرس
پیش من حرفی از آن خانه برانداز مگو
 
امضا : m.sina

♡°DINA°

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
25/1/24
ارسالی‌ها
73
پسندها
270
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
  • #72
گوش دل می شنود آنچه که در دل باشد
عشق را زمزمه کافی ست، به آواز مگو

آتشی در دلم انداخته چشمت که مپرس
پیش من حرفی از آن خانه برانداز مگو
گر آمدنم به‌ خود بُدی، نامَدَمی
وَر نیز شدن به من بُدی، کِی شُدَمی؟
 
امضا : ♡°DINA°

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,992
پسندها
6,374
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #73
گاهی جرقه‌ای، جرقه ناچیزی
این اجتماع ساکت بیجان را

یکباره از درون متلاشی می‌کرد
آن‌ها به هم هجوم می‌آوردند
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,270
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #74
گاهی جرقه‌ای، جرقه ناچیزی
این اجتماع ساکت بیجان را

یکباره از درون متلاشی می‌کرد
آن‌ها به هم هجوم می‌آوردند
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود
خوش باش که یک چند در این راه دویدی

ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم تو فریاد کشیدی
 
امضا : m.sina

H.Allahdadi

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,958
پسندها
4,705
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #75
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود
خوش باش که یک چند در این راه دویدی

ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم تو فریاد کشیدی
گاهی به جوی دوست چو آب روان خوشیم

گاهی چو آب حبس شدم در سبوی دوست

گه چون حویج دیگ بجوشیم و او به فکر

کفگیر می زند که چنینست خوی دوست
 
امضا : H.Allahdadi

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,270
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #76
گاهی به جوی دوست چو آب روان خوشیم

گاهی چو آب حبس شدم در سبوی دوست

گه چون حویج دیگ بجوشیم و او به فکر

کفگیر می زند که چنینست خوی دوست

گر من از طعن رقیبان تو اندیشه کنم
کی توانم روش عشق تو را پیشه کنم

من که در خلوت دل با تو هم آ*غو*ش شدم
دگر از سرزنش غیر چه اندیشه کنم
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
تاریخ ثبت‌نام
1/9/23
ارسالی‌ها
2,700
پسندها
21,980
امتیازها
48,373
مدال‌ها
35
  • #77
گر من از طعن رقیبان تو اندیشه کنم
کی توانم روش عشق تو را پیشه کنم

من که در خلوت دل با تو هم آ*غو*ش شدم
دگر از سرزنش غیر چه اندیشه کنم
گر نمي کوشي به درمانم به آزارم مکوش
مرهم دل نيستي، بر سينه پيکاني چرا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,270
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #78
گر نمي کوشي به درمانم به آزارم مکوش
مرهم دل نيستي، بر سينه پيکاني چرا
گه خیال روی او گاهی خیال خوی او
در سر شوریده عشق بهشت و نار هست

هم دل و هم جان فداکن یار هم جان و دلست
جان بر جانان فراوان دل بر دلدار هست
 
امضا : m.sina

Sharif

کاربر انجمن
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
456
پسندها
841
امتیازها
5,883
مدال‌ها
9
  • #79
گر نمي کوشي به درمانم به آزارم مکوش
مرهم دل نيستي، بر سينه پيکاني چرا
گویمت چندی ز بی‌مِهریِ یار
که دل را پر خون کرد و چشم را اشک بار
 
امضا : Sharif

Sharif

کاربر انجمن
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
456
پسندها
841
امتیازها
5,883
مدال‌ها
9
  • #80
گه خیال روی او گاهی خیال خوی او
در سر شوریده عشق بهشت و نار هست

هم دل و هم جان فداکن یار هم جان و دلست
جان بر جانان فراوان دل بر دلدار هست
گه جنون عشقِ او گه خمار بوی او
دل را به حاشا می‌کشد هردم نسیم عطرِ او
 
امضا : Sharif
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا