متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته دیدی دلم | aran کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Aran
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 2,016
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Aran

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,426
پسندها
8,978
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
چرا روزه‌ی سکوت گرفته‌ای دلم؟
چیزی بگو!
به سوالم جواب بده!
به من بگو چرا دیگری را به من ترجیح داد؟
من همدمش بودم
من رفیق غم‌هایش بودم
من قبل از اینکه دیگری بیاید با او بودم؛
اما اکنون...
خنده‌هایش، شادی‌هایش، تمام صبر و حوصله‌اش
برای دیگری‌ست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Aran

Aran

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,426
پسندها
8,978
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
در تمام پستی و بلندی‌های زندگی،
همراهم دوام آوردی!
در برابر تمام غم‌ها و سختی‌ها، دوام آوردی!
چرا؟
چرا رفتن او را نمی‌توانی تحمل کنی؟
این‌قدر سخت است فراموش کردن او؟!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Aran

Aran

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,426
پسندها
8,978
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
شکستی...!
تکه‌هایت شد فرش زیر پاهایش...
قدم‌هایی را که با تحکم برمی‌داشت،
با تمام وجود حس کردی!
شاید او...
به خود افتخار می‌کرد که تو را شکسته است!
شاید فکر می‌کرد که لحظه‌های آخر...
اگر سنگدل باشد،
او را از یاد خواهی برد!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Aran

Aran

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,426
پسندها
8,978
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
ای دلم!
این حقیقت است، باور کن!
او تو را برای سرگرمی می‌خواست!
چرا نمی‌دید، آن چشمان عاشقت را؟
می‌بینی؟
واقعیت است!
تو برای او، هیچ بودی...!


 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Aran

Aran

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,426
پسندها
8,978
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #25
***
می‌دانم، بعد از او، نفس کشیدن را از یاد برده‌ای!
می‌دانم، برای ادامه‌ی حیات خود، تلاش نمی‌کنی!
بی‌تابی می‌کنی!
لج‌بازی می‌کنی؛
با من، با خودت،
با تقدیری که او را از تو گرفت...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Aran

Aran

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,426
پسندها
8,978
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #26
***
در کوچه پس‌کوچه‌هایت قدم زدم...
تمام خانه‌ها
تمام کوچه‌ها
تمام آدرس‌ها...
یکی بود...
صبر کن ببینم!
نکند تمام آن‌ها، به خانه‌ی عشق او ختم می‌شود؟
البته، دیگر خانه‌ای وجود ندارد!
از آن‌، تنها خرابه‌ای جا مانده‌ است که تو هنوز،
با عشق، در آن زندگی می‌کنی!
هنوز هم در انتظار او می‌نشینی!
منتظر نباش!
او دیگر رفته است... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Aran

Aran

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,426
پسندها
8,978
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #27
***
دلم!
می‌خواهی گذری کنیم از خاطرات او؟
فقط می‌خواهم به یاد بیاوریم آن روزها را!
از تو چه پنهان...
من هم دلتنگ او هستم!
من هم بی‌قرارم!
برای دیدار دوباره با او؛
اما...
می‌دانم نشدنی است... .

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Aran

Aran

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,426
پسندها
8,978
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #28
***
یادت است روزهای اول را؟
آن روزهایی که با او،
در کوچه‌های باران‌خورده‌ی پاییزی،
با عشق قدم می‌زدیم!
او با من بود!
تو، برای او می‌تپیدی!
دستانش، محبت چشمانش،
آن لبخندهای زیبایش،
هرچند که کم بودند ولی...
برای من بود...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Aran

Aran

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,426
پسندها
8,978
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #29
***
دیدی عزیزکم؟!
بالاخره آمد!
در خانه‌ام را زد!
در را که باز کردم،
با چشمانی درشت‌شده به او نگاه کردم!
دیدی خود را چگونه بر قفسه‌ی سینه‌ام می‌کوبیدی؟
همه‌ چیز را از یاد بردم!
جواب سلامش را ندادم!
زبانم بند آمده بود!
به دست دراز شده‌اش نگاه کردم...
و تمام رویاهایم فرو ریخت...!
می‌دانی، برای دیدنم نیامده بود!
آمده بود تا مرا دعوت کند
برای دیدن عهدی که با دیگری می‌بندد!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Aran

Aran

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,426
پسندها
8,978
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
دیگر مهم نیست!
می‌فهمی دلم؟
تمام گریه‌هایم،
تمام بی‌قراری‌هایم تمام دلتنگی‌هایم، تمام عشقم...
دیگر مهم نیست!
او...
تعهد به عشق بست با دیگری
و من...
دوباره در آن کوچه ها قدم می‌زنم!
همراه با تو، دلم...
و تو باز بهانه می‌گیری...
و من فقط یک پاسخ می‌دهم:
«تنها شدیم. دیدی دلم؟!»

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Aran
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا