مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[alinasserikhanik]

دیده دید و دل پسندید کسی

در همین دوران آه و بی کسی

یار در دیده به خون دل ما یارشود
جگرشیر کجا شد؟ در این کار شود

 

[alinasserikhanik]

تو را از خاک و باد و دشت و طوفان
رهایت کردم ای همچو مرا جان

نقد بازار شما،گمشدن از کوچه دل
درتب حادثه افتاده به این خانه گل

 

[زینب میشی]

نقد بازار شما،گمشدن از کوچه دل
درتب حادثه افتاده به این خانه گل

لب به لب لبریزم از درد سیاه
باز پرم از هر غم و از سوز آه

 

[Surin]

هر که با من گفت، ترکت کرد تورا
گفتمش، سو تفاهم بیش نیست

 

[alinasserikhanik]

ل**ب به ل**ب لبریزم از درد سیاه
باز پرم از هر غم و از سوز آه

هرکه به راه توشد یک سره آوازشد
چون همه آوازه ام اشک شبم رازشد

 

[alinasserikhanik]

هر که با من گفت، ترکت کرد تورا
گفتمش، سو تفاهم بیش نیست

چشم به راه توام اشک به دامان خویش
چشم به ره کورشد،آه تو ام جان خویش

 

[Surin]

شهردار شهر تار آرزوهایم هنوز
تاج از سر بر نینداخته، دلش درگیر کیست

 

[alinasserikhanik]

شهردار شهر تار آرزوهایم هنوز
تاج از سر بر نینداخته، دلش درگیر کیست

تارآوازش تویی ای خوب تراز دلبرزیبا صنم
چشم باران می شوددرخانه ات ای محتشم

 

[زینب میشی]

مونس و غمخوار ما جز او نباشد هیچکس

یک خدا داریم که دلدار است و این ما را بس

 

[alinasserikhanik]

مونس و غمخوار ما جز او نباشد هیچکس

یک خدا داریم که دلدار است و این ما را بس

ساز وآواز درون ما خداست
جان این اطوارها ن در ریاست