تلخ
میشود تلخ نشد از غم این روزگار؟
یا که دید و ساکت ماند در انزجار؟
آدمان چون گرگ به جان هم زدند
همچو گرگ یکدگر را می درند
کاش ما را رهایی بود زین روزگار
یا که بود پای فرار زین نقشین نگار
خاکیان بنگر چه بلواها کنند
بر زمین آشوب و غوغا میکنند
ای خداوند زمین و آسمان
منجی عالم تو ما را بررسان
ما که درماندیم در ظلم و جفا
چون اسیر زنجیر به پاییم در خفا