فال شب یلدا

روی سایت مجموعه دلنوشته‌ی دیواژه‌ها | روناهی بازگیر کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
نام مجموعه دلنوشته: دیواژه‌ها (واژه های دیوانه)
نام نویسنده: روناهی بازگیر
تگ: منتخب
ویراستار: maryam.abbasi
661556_e77884111956ef8962ac6e7e0a4e4390.jpg

مقدمه:
واژه‌ها دیوانه شدند!
از همان روزی که گفتی می‌مانی و هزار بار هم‌پای سطر سطر دفتر خاطراتم رقصیدند و شعر خواندند و خندیدند و... .
خواستند...خواستند از تو برای دفترم بگویند، خواستند هوار بزنند تاب خوردن چشمانت را در چشمانم!
اما دیوانه شدند و این دیوانگی ریشه‌هایش در خاک دل بود.
دلی که حالا ویران است!
نبود، شد! از وقتی شد، که سیاه کرده ورق نامه‌ات را روز تا شب و شب تا روز خواندم.
تلخ بود، تلخ خواندم؛ اما تلخ نشدم...زهر شدم.
درست یادم نمی‌آید چه نوشته بودی، من فقط "می‌روم"...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,800
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
20
  • #2
•| بسم رب القلم |•

آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...


549332_55d8129b2b3bd338171f79aeb97b64bc.jpg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
***
تو... .
لعنت به این واژه‌های لرزان بزدل بی‌عرضه که هر وقت اسمی از تو را می‌آورم، در کنجی پنهان می‌شوند... .
آن‌ها را ببخش!
تقصیر آن‌ها نیست.
بار عشق بر دوش کشیدن فرهاد می‌خواهد... .
بار دوری از عشق بر دوش کشیدن... .
مرگ!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
***
ویران، دو بخش نبود!
تمام سال‌های دور ما را با این سیاه شده‌های کتاب‌ها فریفتند... .
دروغ می‌گفتند!
ویران دو بخش نبود؛
چون اگر بود...من ویرانِ تو، مجبور نبودم حالا هزاران بخش و تکه‌ی شکسته‌ام را لا به لای خیابان خاطرات جست و جو کنم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
***
راه راه است...
دلم!
از بس هر که دروازه‌ی این
شهر سوخته را زد و راهش دادم...
به بی‌راهه زد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
***
از عطارد تا اورانوس را بخواه... .
من شده با پای پیاده گز می‌کنم تا فقط یک بار...
یک بار دیگر چشم در نی نی چشمانت بدوزم و هزارباره عاشقت شوم.
حیف... .
تو را مرگ من هم گمان نکنم به این‌جا بکشاند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
***
قاب عکست را بیا و ببر!
تو را به خدا بیا و ببرش!
من نه می‌توانم دل از بودنش بکنم...
نه از نبودنش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
***
سبوری کرده‌ام، به پای این نهال عشق
حالا درخت شده!
نه، اشتباه نخوانده‌ای...
من سبوری کرده‌ام.
من کم صبور نبودم به پای آن همه طعنه و تهمت...
به پای آن همه عکس دستان در هم شده‌تان...
به آن همه پچ پچ‌های مردم... .
اما صاد هم که باشی، هرچه هم که چپ چپ نگاه حواله‌ات کنند شاید بتوانی تاب بیاوری...
هر چه قدر زخم‌های دل را ببینند و باز پا بگذارند شاید بشود... .
ولی قسم به قسمی که به بودنت خوردی!
صاد هم که باشی، نیش‌های کسی که روزی خودت آن را پرورده بودی در کوله‌ی طاقت جا نمی‌شود... .
می‌شکنی، تکه تکه می‌شوی، سین می‌شوی... .
این است که با اینکه هنوز هم برای این عشق صبورم؛ اما دیگر صبوری نمی‌کنم...
سبوری می‌کنم!
 
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
***
من فیزیک را چندان دوست ندارم
وقتی باعث می‌شود هزارباره بگویم او حتماً دوستم دارد...!
یادم بیاید فاصله قلب من و او را با یکای نجومی اندازه گیری می‌کنند!
 
آخرین ویرایش
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
***
باز درد، در دروازه خانه این روح ویرانه چادر زده است.
سوغاتی‌هایش اما کمی سوز دارند؛
مثلاً عطر موهایت بدون تو
عکس چشم‌هایت بدون تو
گرمی دستانت بدون تو
من...
بدون تو!
فرض کن!
من...
بدون تو!
یک چیزی کم ندارد؟!
شاید باید این گونه نوشت:
«من بی نفس...
بدون تو!»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا