متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت مجموعه دلنوشته‌‌های قاتلِ احساساتم | کار گروهی کاربران انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • #21
***
عشق دو روزه می‌شود قتل!
قتلی که آنقدر شایع شده،
اما هیچ مجازاتی ندارد...
قتلِ احساس،
قتلِ روح،
سنگین‌تر از کشتنِ جسم است!
اما خب دنیا است دیگر‌،

تا بی‌عدالتی هست چرا عدالت شود؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

Parinaz_ask

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
456
پسندها
12,393
امتیازها
32,573
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
مگر نمی‌گویند هر انسان یک‌بار عاشق می‌شود؟!
پس چرا من هر روز صبح که چشمانم را باز می‌کنم،
باز هم دلم را به تو می‌بازم؟!

باز هم قلبم برایت می‌کوبد؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Parinaz_ask

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • #23
***
زندگی و روی خوشش مانند تو است؛
که جریان او را در کنارم می‌بینم،
اما برای من نیست... .
تشبیه جالبی است!
در مفهوم آن یعنی؛
تو نیستی و من به خواسته‌هایم نمی‌رسم!
گاهی هم از نداشتنش به او ناسزا می‌گویم و می‌گریم...
این دل دیگر خون شده، پر شده!
آخر مگر بی زندگانی هم می‌شود ادامه داد؟!
ناعادلانه است...
ته ظلمت و بی‌کسی است... .

من فقط از نداشته‌هایم کنار هم ردیف می‌کنم و وزن و قافیه‌ها را باخته‌ام!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • #24
***
زندگی جریان ندارد؛
خشک و راکد ایستاده،
نفس نمی‌کشد!
گویی جانش را گرفته‌ای و او عقده‌اش را سر آدم‌ها خالی می‌کند.
زندگی بی‌رحم شده!
او روح ندارد،
قلب ندارد،
فقط یک جسم سخت دارد... .
که خود را،

برای آدم‌ها زهر کرده!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • #25
***
زیباترین غم،
زیباترین درد،
زیباترین صدای گریه،
زیباترین بغض،
حال سهم من است!
به کدامین گناه؟!
به همان رسم عاشقی کردن؟!
مگر نگفتند عاشقی طبع انسان است؟!
پس چرا این‌گونه آدم‌کش است؟!
چرا این‌گونه زجر می‌دهد؟!

چرا با دل‌ها بد بازی میکند؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • #26
***
بچه که بودم رویایم عروس شدن بود،
رویای دیدن خود در رخت سفید عروسی!
رو به‌ روی آیینه...
اما حال تنها آرزویم این است که کاش،
از شر این عشق و رخت سیاه‌گونش نفسی کشم!
دگر نمانده است صبری،
دگر نمانده است جانی،
دگر نمانده است روحی
برای ادامه دادن... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • #27
***
وقتی که برای اولین بار دیدمت،
نتوانستم چشم بپوشانم!
نشد...
تاکنون قبل تو و بعد تو کسی به چشمانم نیامده است!
کسی صاحب قلبم نشده است،
کسی نتوانست مرا جاودان کند در عشقش!
اما تو توانستی!
درست است،
صاحب قلبمی!

اما این اجازه را نداشتی که خانه‌ی سیاه شده‌ی قلبم را ویران کنی... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • #28
***
هنوز هم به یاد آن روزهای خوبمان،

همیشه صبح وقتی بیدار میشوم؛
سمت گوشی دست میبرمو
پی‌وی تو را چک میکنم!

به انتظار حتی کوته ترین پیامی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • #29
***
می‌گفتند:
«احساس زنده است!»
می‌گفتم:
«مگر حس جاندار است؟»
به حرف‌هایشان اعتنایی نکردم.
می‌شود به راحتی سخن گفت که قبولشان نداشتم،
و آن‌ها را گزافی بیش نمی‌دانستم!
اما‌...
فقط تا زمانی که چشمانم در دریای چشمانت غرق نشده بود!
وقتی غرق شد و تو با بی‌رحمی احساسم را کشتی،
فهمیدم احساس هم زنده است!

و مرگش هزاران برابر سخت‌تر از مرگ جسم است... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

Parinaz_ask

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
456
پسندها
12,393
امتیازها
32,573
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
هرجا که بروی قاتلی هست!
نوعِ قتلش فرقی ندارد؛
قتل، قتل است!
یکی می‌شود قاتلِ احساس،
یکی قاتلِ انسان!
دیگری قاتلِ حیوانات...
و این داستان ادامه دارد!
بخشش این انسان‌ها امکان ندارد،
آخر یک روزی،
یک جایی؛
نیاز داری به آن احساسات کشته شده!
پس جوابِ قلبِ من را چه کسی می‌دهد؟!

جوابِ احساساتم را چه؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Parinaz_ask
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا