متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی صدای آخرین دیدار | Caba.M کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع .~Her S
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 35
  • بازدیدها 1,778
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

.~Her S

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
276
پسندها
11,800
امتیازها
27,613
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #21
***
مگر نوازش‌هایم چه کم داشت، که آن را در ازای من برگزیدی؟
تو آیا یک دم از غم انباشته شده سینه‌‌‌ی خالی‌ام خبر گرفتی
که برای بی‌خبر گذاشتنش، فرصت را غنیمت شمردی؟!
آخ اگر لرزش دست و پایم را تنها در حمام می‌دیدی؛ اگر می‌دیدی چه خونی از تن بیچار‌ه‌ام به هیچ می‌‌رفت... .
اگر می‌شنیدی ناله‌های مادرم را، هنگامی که کالبد بی‌جانم را روی تخت می‌دید.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .~Her S

.~Her S

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
276
پسندها
11,800
امتیازها
27,613
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #22
***
من از مرگ برگشتم،
از مرگ آغوشی که می‌دانم پس‌گرفتنش دیگر دست من نیست... .
آغوشی که می‌دانم تاکنون چند بار، آلوده به عطر تن رقیب‌ام شده،
آلوده به بوسه‌های بی‌حد و اندازه‌اش،
به عطر تلخ مردانه‌اش... .​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .~Her S

.~Her S

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
276
پسندها
11,800
امتیازها
27,613
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #23
***
راستی، می‌دانستی از وقتی رفته‌ای
پرده‌های اتاقم را حتی باد هم تکان نداده است؟!
می‌دانی چل‌چراغی که وسط دیوار برایت آویزان کرده بودم، حال حتی قد سوسوی یک ستاره نا ندارد؟!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .~Her S

.~Her S

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
276
پسندها
11,800
امتیازها
27,613
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #24
***
تمام این درد و بلاها به کنار،
بیا و انکار کن از آتش برپا شده در قلبم باخبر نبودی.
بیا و مُهر "نمی‌دانم" را بزن زیر دفتر دلتنگی‌هایم.
زیر خون‌های لخته شده روی لحاف تخت.
روی کبودی‌های زیر چشم‌هایم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .~Her S

.~Her S

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
276
پسندها
11,800
امتیازها
27,613
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #25
***
آن‌قدر هوای دوست داشتنت را می‌خواهم
که ملامت نکنم،
حتی اگر بگویی
خبر از کابوس‌های شب‌های تنهایی‌ام داشتی
و باز هم چمدانِ رفتن را زیر سایه‌ی ماه بستی... !​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .~Her S

.~Her S

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
276
پسندها
11,800
امتیازها
27,613
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #26
***
ای همسفر روزهای زندگانی من، نمی‌دانی چه دردی داشت.
بار و بندیل خداحافظی بستن بدون بدرقه‌ات... .
نبودی تا ببینی صدای سوت قطار هم، به حرمت دل‌شکستگی من سر بر سکوت خم کرده است.
تو نبودی؛ اما ریل‌های راه‌آهن هم برای همراهی‌ام،
سفت‌تر از همیشه یکدیگر را در آغوش کشیده بودند.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .~Her S

.~Her S

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
276
پسندها
11,800
امتیازها
27,613
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #27
***
حتی آسمان هم، حکم باران به اعضاء خود داده بود.
می‌دانی!
شاید در این لحظه تنها راه وداع‌مان همین باشد.
که چشمان‌مان را زیر مهمان‌های کوچک رسیده از ابرها ببندیم و آواز دلتنگی برای دلدارهایمان را در خفا بسراییم... .​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .~Her S

.~Her S

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
276
پسندها
11,800
امتیازها
27,613
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #28
***
بیا برای بی‌قراری آغوشمان از خاطرات بگوییم.
از همان‌ها که یادآوری‌اش، هنوز هم لبخند کمرنگی را روی لبت زنده می‌کند.
همان‌ها که در رویاهایمان شاه و ملکه بودیم و کل قصر فرمانروایی‌مان، لابه لای دستانمان بود... .
همان جفت حلقه‌های نقره‌ای رنگ یک شکل روی انگشتانمان.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .~Her S

.~Her S

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
276
پسندها
11,800
امتیازها
27,613
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #29
***
بیا از همه‌ی درد و بلاهای‌مان حرف بزنیم؛
اما سرود آخرین دیدار را برای مسافران دلگیر قطار نخوانیم.
نخوانیم تا سکوت دلگیری‌شان از گذشتن نشکند.
بیا از جامانده‌های بیرون قطار حرف نزنیم
تا طاقت منتظران بیرون آن طاق نشود.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .~Her S

.~Her S

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
276
پسندها
11,800
امتیازها
27,613
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #30
***
می‌روم از دیاری که هیچ‌کس، از برای نبودنم اشک نریخت.
می‌گذرم از آجر به آجر خاطرات تلنبار شده، زیر پوست این خیابان‌ها.
از شهری که مردمانش حرمت نگه‌نداشتند،
نمک خوردند و پیاله شکستند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .~Her S
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا