***
دیر فهمیدم رسمِ جوانمردیِ چنین قومی را،
که برای دختر بچههای بیگناه زخم خورده،
از گرگصفتان بیپدر و مادر، حکم باطل شدن صادر میکنند.
دیر فهمیدم تکرار روش این آدمها نیست.
که حتی حال و هوای عاشقیشان را هم به تنوع میپسندند... .
***
من میروم و زین پس، حتی در ازای دلتنگیهایت هم همراهیات نخواهم کرد.
بعد از این نیستم. حتی اگر گونههایت خیس باران باشد. نیستم تا درد و بلایت را آواره قلبم کنم.
خوب گوش کن، صدای اخرین دیدارمان را!
تا بعدِ نبودم، بهانهی بیخداحافظی رفتن برای یادگاریهایم نگیری... .
***
ای شیرینترین شیرینِ فرهاد، بانوی همیشگی من؛
حلقهی دور انگشتانمان بماند یادگاری برایت
تا اگر شبی، یادت از خاطراتم آلوده شد؛
برایشان از روزهای خوبمان بگویی... .
به رقیبم گوشزد کن، به حرمت دل شکستگی که تو بابت عشق به او به قلبم تحمیل کردی،
آغوشت را در تنهایی رها نکند.