***
خراب شود سقف آشیانهای
که ترس را جرعه به جرعه بر ما نوشانده
و بر لبانمان مُهری از سکوت کوبانده!
گاهی بدون آشیانه بودن
بهتر از آشیانهایست
که لحظه به لحظه در آن،
بوی نم مرگ را میشنوی
و زیر ضربات تازیانهی جورش،
چارهای جز تسلیم نداری!
و گاه بیکسی به از داشتن
شخصی که تو را
در قفسی پولادین نگاه داشته
و به قطرههای دردی
که بر صورتت تیغ میکشند،
بلند و کشدار میخندد!