متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت مجموعه دلنوشته‌ آزرده ضمیر | راحله خالقی کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
19,562
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #11
***
ای قرص قمر آسمانم!
ای گل محبوبه‌ی شب‌هایم!
می‌خواهم چیزی را به تو بگویم، و صد افسوس که به جای گوش‌هایِ نازکت، کاغذِ سنگین دل، شنوای واگویه‌های من است!
عزیزترینم!
برخی جملات بسیار تکرار گشته‌اند، دست به دست شده‌ و به ملکه‌ی ذهن من و تو مبدل گشته‌اند ؛ اما...
اما دروغ‌اند، لاف‌اند، سخن گزاف و بیهوده‌اند!
همانندِ «من پس از تو می‌میرم‌».
به همین اندازه مضحک!
دروغ است جانِ دلم!
من، خود من و زندگانیم، مصداق بارز نقضیم،
من بعد از تو زنده‌ام!
نفس می‌کشم،
و رد اشک‌هایم، شیشه‌ی پنجره را می‌زداید!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Rahel.

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
19,562
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #12
***
غمت چادر شبم گشته!
نگاهت پتویم، و اشک‌هایم مخد زیر سرم!
آری! من شامگاهم را در آغوش اشک و غم، به صبح وصل می‌کنم؛ در حالی که می‌سوزم، در جهنم همیشه زیبای نگاهت...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Rahel.

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
19,562
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #13
***
کاش همه‌ی روز به دیجوری* شب بود،
تا باران چشم‌هایم را از دید رهگذران، پنهان سازد.
کاش همیشه شهر ظلمانی بود، تا نگاهم هیچ‌وقت وصل نگاهت نشود، و دل در سینه نلرزد و حالم چنان ویران نگردد!
نمی‌دانم چرا نمی‌توانم به عقب بازگردم،
یا بتوانم خاطره‌ی آمدنت را از قلب و روحم‌ بزدایم.

*سیاهی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Rahel.

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
19,562
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #14
***
قصه‌ی تعشق میان ما، حکایت دگری‌ست.
حکایت جان فرساندن من و بی‌تفاوتی تو!
ماه بودنِ من میان آسمان تیره‌ی تو، و قمر بودن تو میان سپهر تار دیگری!
در چرخ گردون من، عشق جایی نداشت، و من چه عاشقانه جان کندم و کوشیدم تا جا دهم این احساس را میان کابین‌های این چرخ، و تو چه بی‌رحمانه خندیدی بر تلاش‌های بی‌حاصل من!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Rahel.

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
19,562
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #15
***
شب سرد است و قصه‌ ناخوش،
ضمیر تنگ و دیده تَر،
و خصلت زاج* بدین‌گونه است!
درد را هزار برابر می‌کند، چشم را بارانی،
و ذهن را به چاه افکار متعدد می‌کشاند!

* شب
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Rahel.

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
19,562
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #16
***
مهربانم!
شب‌هایت را چگونه به صبح وصل می‌کنی؟
آن‌گاه که من، میانِ سیاهی شب غرق شده‌ام؟
و در هر ثانیه از سکوت شب، جان می‌کَنَم و فریاد می‌کشم.
تو، درمان من نبودی...
خودِ درد بودی!
دردی که ابتدایش، همانند شهد شیرین بود...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Rahel.

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
19,562
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #17
***
این روزها... شاید هم شب‌ها!
تنهایی برایم مبدل به رفیق شایسته‌ای گشته.
بی‌صدا کنارم بر پهلوی حزن تکیه می‌زند.
بدون کلام!
فقط گوش می‌سپارد به نوای ناله‌ی خفه‌ی برخاسته از گلویم، از آزار کلمات.
کلماتی که باید در هنگامه‌ی رفتنت، بر زبانم می‌رقصیدند و بغض بی‌رحمانه فرصت را از آن‌ها ربود!
ممکن است همین روزها در آغوش انزوا جان بسپارم، و قاتلم، کلماتی‌اند که جاری شدن می‌خواستند و نشد که جاری بشوند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Rahel.

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
19,562
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #18
***
دچار تهوع شده‌ام!
می‌خواهم که بالا بیاورم هر واژه‌ای را،
که به خورد دلِ بی‌چاره‌ام دادی.
می‌دانی، نسبت به واژه‌ی "دوستت دارم" حساسیت گرفته‌ام!
هر کس که آن را بر زبان می‌راند؛ در نظرم فرد منحوس و دغل‌بازی‌ست.
همانند تو!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Rahel.

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
19,562
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #19
***
باز لیل رسیده و هنگامه‌ی درود!
درود و دیدار مجدد من، با حزن‌هایی که تو دانه‌شان را در وجودم کاشتی و من ابلهانه پایشان آب ریختم و پرورش‌شان دادم!
کدام‌مان خطاکاریم؟
منِ عاشقِ معشوقه پرست؟
یا تویِ عاشق‌کُشِ بیگانه‌ پسند؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Rahel.

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
19,562
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #20
***
نوای اعتراض قلمم برخاسته!
خسته شده این قلم بی‌جان،
از نقش زدن نبودن‌ها، بر میان دل کاغذ.
چرا نشد که از بودن بگویم!؟
از شکرخند!؟
گویی، هستی جامه‌ی عزلت به تن کرده است!
ماه تنهاست،
درخت تنهاست،
و کل مردم شهر در میانه آدم‌ها، تنهایند...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Rahel.
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا