به نام خدای عشق
نام مجموعه:روزنه
نام نویسنده: الهام سواری
مقدمه:
وقتی تمام عشقت تهکشیده و روزنهای از امید در وجودت نمیبینی، آنجاست که میفهمی هیچ ادامهای نیست، تو به اجبار و به تکرار خواهی مرد.
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
نویسندهی عزیز، بینهایت خرسندیم که دلنوشتههای زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک میگذارید.
خواهشمندیم پیش از پستگذاری و شروع دلنوشته، قوانین بخش «دلنوشتههای کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید. "قوانین بخش دلنوشتهی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دلنوشته، میتوانید در تاپیک زیر درخواست نقد دلنوشته بدهید. توجه داشته باشید که دلنوشتههای تگدار نقد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
همیشه که به آخرخط میرسی میگویند: نترس هنوز روزنهای از امیدهست، اما منشأ این امید را نمیتوان جستجوکرد، شاید تنها نوری که به چشم میخورد چشمان گرگهای گرسنهایست که بوی احساسی پاک به مشامشان رسیده و درپس این روزنهها انتظار مرا میکشند.
تو بازخواهی گشت و به چشمانم مینگری و روزنهای از امید دردلم به وجود میآوری برعکس چشمانت که بامن حرف میزنند و حس خفت را درمن زنده میداری، و مرا از خود معزول میکنی.
روزی مرا به منزوی کشاندی و بامن از مصاص دلدادگیات سخن گفتهای، غفلتزده ازاینکه میروی و طاق میمانم، دل را به محبوس تو درآوردهام! هیهات ازآن که آثاری از محبت درقلبت ببینم.