- ارسالیها
- 1,517
- پسندها
- 16,396
- امتیازها
- 39,073
- مدالها
- 39
- نویسنده موضوع
- #21
***
کاش حصارِ زندانم دستانت بودند نه تنهایی!
کاش در این بهبوههی ویرانی، نمیماندم من در پریشانیِ احوالم!
کاش بسترم شانههای سترگت بود، نه این سنگِ مزار!
کاش چترم کتِ چرمینت بود که روی سرم میانداختی نه این آسمانِ بارانی!
که باران نه، دارند سنگ میاندازند به بغضی که برای ترکیدن، فقط یک سوزن کم داشت... .
کاش حصارِ زندانم دستانت بودند نه تنهایی!
کاش در این بهبوههی ویرانی، نمیماندم من در پریشانیِ احوالم!
کاش بسترم شانههای سترگت بود، نه این سنگِ مزار!
کاش چترم کتِ چرمینت بود که روی سرم میانداختی نه این آسمانِ بارانی!
که باران نه، دارند سنگ میاندازند به بغضی که برای ترکیدن، فقط یک سوزن کم داشت... .