کامل شده مجموعه اشعار سه قدم مانده به تو | فاطمه علی آبادی کاربر انجمن یک رمان

[Fateme.]

***
بد نام‌تر از آن‌ام کز عشق سخن گویم
در جرگه مشتاقان، دانم که سیه رویم

دانی که در این دنیا وابسته‌ی این کویم؟
یارب تو پناهم ده، من از تو کمک جویم​

 

[Fateme.]

***
گویند تو از نقص و تضاد هیچ ندانی
حقّا که خودت فتنه‌ترین خوب جهانی​

 

[Fateme.]

***
گله از بخت ندارم
چون خدایی دارم
که نگهدار من است
در لبه‌ی دره‌ی مرگ​

 

[Fateme.]

***
بارالها من در این دنیا ندارم جز تو، لیک
زشت باشد توبه‌ای کز عجز می‌آید پدید​

 

[Fateme.]

***
یا رب گله از یارِ جفاکار نکردم
هر بار بدی کرد وَ یک‌بار نکردم

گفتا که زِ ما کار به سامان نرسیده
گفتم که غلط کردم و انکار نکردم

صدبار دگر رنج کشیدیم ز کارش
لعنت به من اما که دل افسار نکردم
​

 

[Fateme.]

***
شرط کردم که تو باز حال دلم خوب کنی
صلواتی دهم و ذکر، تو مطلوب کنی!

و ندایی ز فلک بر دل من نور افکند
که خدا لطف کند، شکر تو مشروط کنی؟​

 

[Fateme.]

***
آنچه در عرش تو دیدم را کجا یابم دگر
روزها آیند مگر این شعله خامُش می‌شود​

 

[Fateme.]

***
قلم در دست من لرزان و اما
ز تو افسانه‌ها می‌سازم امشب

برای مستمندان و یتیمان
من اما یک‌ردا می‌سازم امشب

به تارش می‌زنم مهر شقایق
ز پودش، من طلا می‌سازم امشب

الهی عید فطر و بندگی را
ز نورش مهر‌ها می‌سازم امشب​

 

[Fateme.]

***
بیا بار دگر بر چشم‌های من قدم بگذار
نگاهی کن بر این قلبی که با عشق تو شیدا شد

بیا این‌بار هم، جام مِی قلب مرا پر کن
که آن جامی که با دست تو پر گردد، گوارا شد​

 

[Fateme.]

***
گله دارم ز تو و روح بلندت؛ آری!
که در این ولوله‌ها، باز محبت داری

گفته بودی که اگر باز دروغی گوییم
ما بسوزیم و تو یک‌خلقت دیگر داری

من به جز رنگ و ریا هیچ ندیدم اما
تو هنوز هم، به نابودی‌ ما شک داری

وَ شگفتا و چه صبری که بر پلشتی ما
قدِّ یک‌کهکشان ستاره، تو علت داری
​

پ‌ن‌: اشاره به آیه‌ی ۲۸ سوره‌ی مبارکه‌ی انسان