متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه اول BNY رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.میم کاربر انجمن یک رمان

دلبـر که جان فرسود از او

نویسنده انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
948
پسندها
44,052
امتیازها
58,773
مدال‌ها
26
سن
28
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
خون درنا سرخ نیست
نام نویسنده:
جانان. میم
ژانر رمان:
#اجتماعی #جنایی #عاشقانه
کد رمان: 5518
ناظر: Ghasedak. Ghasedak.
تگ: ویژه، رتبه اول اجتماعی، رتبه اول BNY


2401F3EA-60C8-4618-866A-55A09DE6A6C4.jpeg


خلاصه:

آدم‌های شهر همیشه برای لقمه‌ای نان می‌دوند. فقیر و غنی ندارد، همه در حال دویدنند. رفیق قدیمیِ عطا برای نان، برای سفره‌ی بزرگ‌تر به بیراهه می‌رود.
درنا در خیال خودش نجات‌دهنده است. انتخاب می‌کند و مسیر جدیدی را پیش روی خودش می‌بیند.
در این میان کسی کشته می‌شود. بهنام، به عنوان بازپرس ویژه‌ی قتل، درگیر حل کردن معمای قتل شده و کم کم پی می‌برد که در زندگی شخصی خودش هم معماهایی لاینحل وجود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
3,071
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • مدیر
  • #2
4448207_775237f76b190a238a3357cd57afa8ab.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

دلبـر که جان فرسود از او

نویسنده انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
948
پسندها
44,052
امتیازها
58,773
مدال‌ها
26
سن
28
  • نویسنده موضوع
  • #3
«به نام خالق سیال ذهن»

مقدمه:

گفته‌اند درنا نماد صلح است. درنا، برکت و رفاه است. اگر امسال از مزارع ما عبور کند، سال مبارکی است و مرگ درنا عجب فاجعه‌ایست.
هرگز گمان داشتی که روزی در عصر بزرگ توسعه، برکت و رفاه بمیرند و در سطوح سردِ سیمانی، زیر چرخ دنده‌های اقتصاد دست و پا بزنیم؟
صلح را هرگز خیال می‌کردی که بمیرد؟ مگر مردن صلح چیزی جز گرفتن حق حیات از آدمی است؟ چه فرقی می‌کند؟ مردی که زیر درختان زیتون می‌میرد یا نطفه‌ای چند ماهه که شریان حیاتش قطع می‌شود. همه مرگ درناست. مرگ صلح است و چه استعاره‌ای که زیتون هم نماد صلح است.
گاهی همه چیز با خیالت فرق دارد. تلاشِ معاش، جای سعادت، تو را می‌کشد. مرگ تو، مرگ درناست و مرگ درنا عجب فاجعه‌ایست. جلوتر بیا و دقیق‌تر نگاه کن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

دلبـر که جان فرسود از او

نویسنده انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
948
پسندها
44,052
امتیازها
58,773
مدال‌ها
26
سن
28
  • نویسنده موضوع
  • #4
فصل اول _ کمین

سه سه بار، نه بار دیگر هم که می‌گفت فایده نداشت. راست گفته‌اند که نرود میخ آهنین در سنگ.‌ مُری همیشه همین‌طور بود‌. کله شق بود و مرغش یک پا داشت. تا سرش به سنگِ پشیمانی نمی‌خورد، محال بود نصیحتی را بپذیرد یا با کسی مشورت کند. کارهایش ناگهانی و بوالهوسی بود. آخرش هم سر خودش را سر همین ندانم کاری‌هایش به باد داد. سنگی که بار آخر به سرش خورد زیادی بزرگ بود و مغزش را روی آسفالت پاشید. خب آسفالت که نه، آن‌جا زمین خاکی بود؛ ولی اصل موضوع همان است.
مُری را می‌گفتم یا عطا؟ عطا بود که اگر سه سه بار، نُه بار دیگر هم می‌گفت، میخ آهنین کلامش در سنگ کله‌ی مُری فرو نمی‌رفت. عطا را می‌گفتم که حالا تکیه‌ی شانه‌ا‌ش را از دیوار سیمانی پشت سرش گرفته بود و با چشم‌های گرد شده رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

دلبـر که جان فرسود از او

نویسنده انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
948
پسندها
44,052
امتیازها
58,773
مدال‌ها
26
سن
28
  • نویسنده موضوع
  • #5
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

* مخفف مصطفی و تلفظ عامیانه‌ی مجتبی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

دلبـر که جان فرسود از او

نویسنده انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
948
پسندها
44,052
امتیازها
58,773
مدال‌ها
26
سن
28
  • نویسنده موضوع
  • #6

دلبـر که جان فرسود از او

نویسنده انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
948
پسندها
44,052
امتیازها
58,773
مدال‌ها
26
سن
28
  • نویسنده موضوع
  • #7

دلبـر که جان فرسود از او

نویسنده انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
948
پسندها
44,052
امتیازها
58,773
مدال‌ها
26
سن
28
  • نویسنده موضوع
  • #8

دلبـر که جان فرسود از او

نویسنده انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
948
پسندها
44,052
امتیازها
58,773
مدال‌ها
26
سن
28
  • نویسنده موضوع
  • #9

دلبـر که جان فرسود از او

نویسنده انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
948
پسندها
44,052
امتیازها
58,773
مدال‌ها
26
سن
28
  • نویسنده موضوع
  • #10

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا