متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

متوسط مجموعه دل‌نوشته‌های فردای حزین | دیاناس کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Kalŏn
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 33
  • بازدیدها 507
  • کاربران تگ شده هیچ

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,418
پسندها
40,326
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
بعدها اگر از تو پرسیدند، می‌گویم، «نور تاریکی‌هایم شد، دست‌های بوران‌زده‌ام را گرم کرد و رنگ چشم‌هایم را برگرداند.»
و هیچ‌گاه به هیچ‌ک.س نخواهم گفت که مرا نجات دادی تا خود جلادم شوی!
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,418
پسندها
40,326
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
رنج این رابطه به دوش من بود‌! شانه‌های کوچکم آن‌قدر به غم نبودنت فکر کرد که ذره‌ذره به مرگ کشیده شد. حال از من خاکستری مانده که به زودی از زندگی محو می‌شود.​
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,418
پسندها
40,326
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
می‌ایستم، تحمل می‌کنم، زیر آوار بی‌مهری‌هایت خم می‌شوم، در آتش عشقت می‌سوزم و روزی هزار بار می‌میرم؛ اما اگر بروم، به هیچ بازگشتی فکر نمی‌کنم. مرا حفظ کن از رفتنی که رنگ و بوی آخرالزمان دارد.
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,418
پسندها
40,326
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #14
وقتی به من می‌گویی، «حس می‌کنم غمگینی!» دوست دارم فرسنگ‌ها از تو دور شوم. طبیبی که درد را ببیند و مرگ بیمار را به نظاره بنشیند، دیوانه‌ای بیش نیست!
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,418
پسندها
40,326
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15
از تو به مادرم نگفته‌ام؛ اما او تو را می‌بیند! از لرزش دست‌هایم، از اشکِ چشم‌هایم، از پر کشیدن گرمی تنم، از بی‌فروغی چشم‌هایم. مادر مرا می‌بیند و لب به نفرین باز نمی‌کند. به او گفته بودم اگر روزی دل به کسی دادم، نابودی‌ام را در این راه، بهشتی بی‌انتها ببین.
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,418
پسندها
40,326
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #16
گاهی تمام احساساتم به مَن به کلمه‌ی «نفرت» ختم می‌شود! برای تمام آغاز و پایان‌هایی که به جانم می‌دهی. برای تمام زمانی که به تو فکر می‌کنم. برای تمام وقتی که برایت می‌گذارم و با تکه حرفی تمام ذوقم را به تاراج می‌بری. نفرت، کلمه‌ای مناسب برای این مَنِ منفور می‌تواند باشد.
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,418
پسندها
40,326
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #17
مهربانی و دلت به حالم نمی‌سوزد، دست به سرم می‌کشی و ملامتم می‌کنی، در آغوشم می‌گیری و حرف‌هایت خنجر قلبم می‌شود، دست‌هایم را می‌گیری و سردی، چشم‌هایم را می‌بوسی و از من دور می‌شوی. اجباری‌ست در این دوست داشتن احمقانه؟!
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,418
پسندها
40,326
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #18
بی‌تو تنها خواهم ماند، دست‌هایم رنگ بوران و نوشته‌هایم رنگ غم می‌گیرند. از چشم‌هایم خون چکه می‌کند و قلبم... قلبم برای همیشه به خواب ابدی سپره خواهد شد.
بمان! بمان! بمان!
زندگی یک انسان را به زوال نرسان!
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,418
پسندها
40,326
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #19
مادر می‌گفت، «عاشق شده‌ای؟» و من به احمقانه‌ترین شکل ممکن می‌خندیدم و تمام قلبم را منکر می‌شدم. منکر اشک‌هایم، منکر لرزش دست‌هایم و افکار بیست و چهار ساعته‌ام می‌شدم. منکر تمام قلبی که به دست گرفته بودی و ذره‌ذره می‌فشردی؛ برای نیستی‌اش می‌فشردی.
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,418
پسندها
40,326
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #20
و نیمه شبی بارانی گریستم یه یاد تمام خاطراتی که در آینده میشد به زیباترین شکل ممکن با تو داشته باشم و همه‌چیز را به سفیهانه‌ترین روش ممکن به نابودی می‌کشاندی.
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا