متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

متوسط مجموعه دل‌نوشته‌های فردای حزین | دیاناس کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Kalŏn
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 33
  • بازدیدها 515
  • کاربران تگ شده هیچ

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,441
پسندها
40,412
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #31
می‌گفت دوستت دارم؛ اما دیگر دست‌هايم را نمی‌‌بوسید، گونه‌هایم را نوازش نمی‌کرد، سرش را در آغوشم پنهان نمی‌کرد. دیگر میلی به نوازش موهای کوتاه و مواجم نداشت. درست می‌گفت؛ دوستم داشت!
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,441
پسندها
40,412
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #32
فکر از دست دادن دست‌هایت تکه‌های سرم را به مرز فروپاشی نزدیک می‌‌کند. غم‌انگیز است حسرت فرداها را خوردن؛ اما نمی‌توان بی‌تفاوتی چشم‌هایت را از ذهن به فراموشی رساند.
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,441
پسندها
40,412
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #33
و من احمقانه امید داشتم به قلبش که از سال‌های دور، به سنگی آهنین تشابه یافته بود. قدم برمی‌داشتم و هر بار سرم به درد می‌آمد و قلبم را لابه‌لای قطرات اندوهگین خون می‌یافتم.
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,441
پسندها
40,412
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #34
مادر از جان دادن‌هایم می‌گوید و لبخندم رنگ و بوی ماتم دارد. چقدر حرف‌هايش را می‌شناسم، چقدر زندگی‌شان کرده‌ام. گویی خودم را می‌گوید. مرا؟ داستان تلخی را بازگو می‌کند. کاش داستانش، داستان من نباشد.
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] merry

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا