دلنوشته و من باز نوشت| roro nei30 کاربر انجمن یک رمان

[roro nei30]

یک بار هم شده تو بنویس
یک بار هم شده تو شاعر شدن را بیاموز
یک بار هم شده...
با قلب و شکل و قلم من زندگی کن
و آن وقت است که می فهمی
نتوانی
نگویی
بنویسی
نفهمد
چه دردی دارد
آن وقت است که می فهمی
نمی شود با دردم کنار آمد​

 

[roro nei30]

می دانی قصد هر زنی از زندگی چیست؟
چه هدف از این شیرین تر؟
که یک زندگی یک نواخت را پیش بگیری و جلو بروی فقط برای یک اتفاق...
اتفاقی که کم کم روزمرگیت را تبدیل کند به یک زندگی روی گسل
پر از هیجان برای زلزله ای که قرار است بیاید
می دانی آن اتفاق کاری می کند که دلت شود همان زمین روی گسل
هر لحظه بلرزد
هر لحظه تخریب شود
و باز هم عشق آن اتفاق
عشق به ادامه دادن آن احساس و اتفاق
آن را بازسازی کند
حرف من خیلی ساده است
قصد یک زن از زندگی
به وجود آمدن اتفاقی میان همه ی آن یکنواختی هاست
تا کم کم تبدیل شود به هیجان
و در آخر تبدیل شودبه یک«پایان خوش»

 

[roro nei30]

قبل از آمدنت
نوشته هایم ساختگی بودند
دوست دارم حرف بود
کلمه به کلمه پوچ بود
آمدی
من شدم شخصی که وقتی می نویسد
با هر جمله می خندد
می گرید
یادت می افتد
دوستت دارم هایم پر از احتیاط شده
به هرکسی نمی گویم دوستت دارم فقط به تو
می دانی؟
آمدنت دگرگون کرد
زندگیم را
خنده ام را
فکر را
حالا که فکر می کنم
می فهمم که قبل از آمدنت
کل وجودم خزان پاییزی بود
و تو شدی نسیم بهاری که پربار کرد تک به تک کلماتم را​

 

[roro nei30]

بگذار زندگی هر چقدر می خواهد هدر رود
اما
باتو...

 

[roro nei30]

عشق درست مانند تابستان است
درست وقتی که گرما همه دنیایت را می گیرد
درست وقتی که از همه جا آسوده ای
نه کاری داری نه چیزی
می آید و در دلت جا باز می کند و دنیایت را هر روز بیش از پیش گرم می کند
ولی درست وقتی که سرد می شوی
می رود
درست وقتی که دیگر گذر زمان را حس نمی کنی
می رود
و جایش را می دهد
به یک دنیا سرما
به یک مشت خاطره خزان زرد و نارنجی..
مراقب سرد شدن ها باشید.

 

[roro nei30]

من می توانم
به رنگ چشمانت معتاد شوم
با همان رنگ م*س*ت شوم
می توانم شب ها جای این که با چراغ خاموش به خواب روم
با رنگ خاموش آن ها خاموش شوم
می دانی؟
عجیب است اما
چشمانت دنیایی از عجایب است
مثل دنیای آلیس
مثل قلم پر از سودای من

 

[roro nei30]

انحنای لب تو
پیچش موهایت
گردی صورت ماهت
و بلندای قامتت
تنها تفسیر من است برای ریاضیات و محاسبات
آیا این همه برای نمره کامل سر کلاست کافی نیست؟

 

[roro nei30]

قلمی که «طُ» آن تو باشی، چه قدر زیبا و شیرین است
چه قدر به دل می نشیند
«طُ» من، همیشه تویی!
هرچند گاهی آن قدردور می شوی که «او» می شوی
ولی فدا یک تار مویت
مهم آن است
که هنگامی که آخرین شمار تلفنم جوابم را نمی دهد
وقتی که همه از من رو می گیرند
وقتی در اوج نا امیدیم هستم
تو کاری می کنی که لب هایم لبخند را تجربه کنند.

 

[roro nei30]

تا ابد بمان!
می خواهم تا ابد ماندن را بچشم!
می خواهم ادامه همه داستان ها را به عینه ببینم.
می خوام از پایان هایی که در کتاب ها با جمله« و تا ابد با همدیگر خوشبخت زندگی کردند» به وجود می آیند، فراتر روم!
دوست داشتن آسان است...
دوست داشته شدن آسان تر...
ولی ماندن سخت است...
تو همان قهرمانی باش که ادامه تمام رمان های عاشقانه را نشانم می دهی!
مردی باش که با غرور تا ابد با او خوشبخت زندگی کنم.

 

[roro nei30]

تا دنیا دنیا ست
وضع همین است
فاصله ها همیشه هستند
این قلب هایمان است که به هم دیگر متصل اند
تو در قطب جنوب باشی و من در قطب شمال
فرقی ندارد
ما دو قطبی هایی می شویم
که هرکجای این کره خاکی باشیم
قلب هایمان به هم دیگر مرتبط است
مرز ها را جدی نگیر
گمرک و محافظان مرزی در برابر عشق من و تو
حرفی برای گفتن ندارند​