متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت مجموعه دلنوشته سرابِ حضور‌ تو|Faezeh.44 کاربرانجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Faezeh.H
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 3,258
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #31
گاهی آدمی تنها به یک دلخوشی نیاز دارد تا زنده بماند!!!
 
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #32
نویسنده ام،شاعرم،داستان نویسم...
هرازچندگاهی از طراوت باران ترانه ای می سازم،ویا از رنگ عشق قابی برای تماشای شما...
قلم را برای دفاع می گیرم،قلم صلاح من است
داستان هایم موسیقی زندگیم هستند
وشخصیت های داستانم وطن من
با سلاحِ قلم، از وطتنم دفاع می کنم واین چنین موسیقی زندگیم را می نوازم!!
 
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #33
بعضی ها را باید آنقدر در خماری نگه داری واز نبودنت بترسانی تا ادب شوند،اگر بفهمند دوستشان داری ترکت می کنند
با بعضی ها باید مثل گرگ رفتار کرد،اگر بفهمند آهویی لحظه ای برای دریدنت درنگ نمی کنند...
بعضی هاهم هستند که اگر فهمیدند عاشق شده ای ترکت نمی کنند،خلاصت نمی کنند، آنها تنها آزارت می دهند!
آنقدر آزارت می دهند تا بِبُری،تا ترک برداری تابشکنی!گروه سوم خیلی خطرناکند،از آن ها باید مثل طاعون گریخت!
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #34
گاهی اوقات سخت محتاج یک دلگرمی هستی،یک اتفاق،یک لبخند،یک حضور بی منت...
اتفاقی که حال دلت را خوش کند
لبخندی که امیدی به آینده ات بتاباند
ویا حضوری که درد های درونت را التیام بخشد...
 
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #35
بعضی از روزها،ممکن است در لبه ی پرتگاه ایستاده باشی،از ظاهرت کسی متوجه نمی شود اما در حقیقت به یک باد یا تکان کوتاه بندی تا سقوط کنی،تا فروبریزی،تا نابود شوی...
آنقدر نا امیدی که با یک کلمه ممکن است تا ابد بشکنی...آنجاست که دنبال دستی هستی که از لبه ی پرتگاه تورا بیرون بکشد ونجاتت دهد
اما معمولا انسان ها خیلی زود تورا به قعر پرتگاه هُل می دهند،همانطور که تو در خوشی هایت آنهارا هُل داده ای،بدون اینکه به فکر شکستگی های روحیشان باشی!
 
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #36
من اینجا چگونه دلم نگیرد،وقتی هربار هوا، عطر تورا پخش می کند...
 
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #37
اگر این خیال نبود،انسان حتما نابود می شد!
خب تو فرض کن با اینهمه نبودنت،اگر نمی توانستم هربار در کنار خودم تصورت کنم ودلم را با لذت خیالت تسکین دهم،یا با تصور اینکه تو نیز مرا عاشقانه دوست داری کمی دلم را گرم نمی کردم،این دلِ افسارگسیخته چه بلای وحشت ناکی ممکن بود سرمنِ بیچاره بیاورد!
 
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #38
بر لب پنجره می نشینم...
به امید اینکه شاید از مقابل چشمانم گذر کنی...
حتی اگر نیایی هم مهم نیست،من این انتظار را دوست دارم،انتظار خیره شدن های پراز اشتیاق، به رهگذرهای غریبه ی خیابان را...
 
امضا : Faezeh.H
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] H.m.S

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #39
گاهی وقتا گریه برای فراموشیش خیلی راحتر از گریه،برای زخماییه که بهت می زنه...
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H

Faezeh.H

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,392
پسندها
19,541
امتیازها
42,073
مدال‌ها
21
  • نویسنده موضوع
  • #40
تو دور از من،من از تو دور...
زین پس از ثانیه ها عبرت گیر
چه کسی گفت که دوری خوبست؟
انتقامی زِ من از ساعت گیر
آنچنان دور شو من را ول کن
لحظه ای،ثانیه ای راحت گیر
از منِ خسته به دائم بد گوی
جسم بی جانِ من عاریت گیر...
 
آخرین ویرایش
امضا : Faezeh.H
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا