در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
روی سایت مجموعه دلنوشته سرابِ حضور تو|Faezeh.44 کاربرانجمن یک رمان
- نویسنده موضوع Faezeh.H
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 43
- بازدیدها 3,257
- کاربران تگ شده هیچ
- وضعیت
- ارسالی‌ها
- 1,392
- پسندها
- 19,541
- امتیازها
- 42,073
- مدال‌ها
- 21
- ارسالی‌ها
- 1,392
- پسندها
- 19,541
- امتیازها
- 42,073
- مدال‌ها
- 21
- نویسنده موضوع
- #43
به پایان سراب حضورت رسیده ام،این سراب مرا با خود برده است...
کسی چه می داند،شاید روزی حضور تو واقعیت یابد
شاید هم نه...
اما من همیشه خودِ حقیقیت را دوست داشته ام نه سراب حضورت را
هزار بار هم که بپرسند؛من از سراب حضور تو نفرت دارم...
"به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست..."
کسی چه می داند،شاید روزی حضور تو واقعیت یابد
شاید هم نه...
اما من همیشه خودِ حقیقیت را دوست داشته ام نه سراب حضورت را
هزار بار هم که بپرسند؛من از سراب حضور تو نفرت دارم...
"به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست..."
امضا : Faezeh.H
- ارسالی‌ها
- 1,639
- پسندها
- 16,413
- امتیازها
- 39,073
- مدال‌ها
- 29
امضا : فرزانه رجبی
- وضعیت
موضوعات مشابه
- قفل شده
- قفل شده
- قفل شده
- قفل شده
- قفل شده
- قفل شده
