دلنوشته دخترماه|mahsaaa کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع MEHR.AFAQ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 47
  • بازدیدها 1,749
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
نزدیک بود گریه کند
پس چشمش را به روی آنان بست و گفت:
رحم کنید به قلبی که دلتنگ است...
رحم کنید به قلبی که دلتنگ است...
رحم کنید...

#دخترماه
 
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
این ساعتا که میشه همه دیگه خوابیدن و تو هنوز بیداری؛ و تو موندی و تنهایی و فکر میکنی خب تموم شد... کجا رفت اون همه خنده ...؟
اینجاست که با خودت میگی:
Sleeping is my only escape!
خواب تنها راه فرار منه!
اگه دروغ میگم بیا بگو بهم...

#دخترماه
 
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
شايد بهتر باشه بعضی وقتا،به هيچ چيز بدی فكر نكنم.
به اين فكر كنم كه اصلا چيزی به اسم "مرگ" وجود نداره...
انقدر كه "مرد" و "نيست" و "کاش نمی مرد" بی معنی باشه...
به اين فكر كنم كه اتفاق خوب... دوباره می افته...
چشمام رو بستم،ديدم يه دنيا خاطره ی خوب ازش دارم...
حالا چه فرقی میكنه كجاست...!؟
لعنتی...!!
هرجا كه هستی خوب باش...
منم خوبم...فقط یه خوب بودن ساده ست که همه فکر میکنن خوبم اما من از درون داغونم داغون میفهمی؟
نه تو نمیفهمی تو الان زیر خروارها خاک خوابیدی خیالتم نیست که به من چی میگذره!
اگه خودتو ازون بالا نمینداختی پایین الان داشتمت!
الان کنارم بودی و حست میکردم
الان پیشم بودی و نمیذاشتی کسی اذیتم کنه
الان پیشم بودی و ازم در برابر بدترین ها دفاع میکردی
اما حیف که نیستی
خدا تو رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
هر کسى باید یک نفر را داشته باشد تا حالش از تنهایی‌ دَرد نکند اما من همان یک نفر را هم ندارم!
داشتمش اما بودن و نبودنش یکسان بود برایم، برایش مهم نبود چه میگویم
برایش مهم نبود از چه چیزی حرف میزنم
برایش مهم نبود برایش از درد هایم میگویم
برایش مهم نبود دوستش هستم
برایش مهم نبود راز دار من است...

#دخترماه
 
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
گاهی با خودم و خدا سکوت میکنم
مطمئنم که خدا هم از حرف های تکراری من خسته شده
مطمئنم از درد های من خسته شده
گاهی انقدر تو خودم میرم و سکوت میکنم
چرا؟ چون انقدر تو زندگیم رنج و سختی دیدم که دیگه از حرف زدن خسته شدم اونم وقتی با ماه حرف میزنم و اما باز هم او ساکت به من نگاه میکند و در آسمان مشکی شب میدرخشد...

#دخترماه
 
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
خاطرات دوستانمون خیلی عجیبه!
شاید برای من عجیبه و برای تو خیلی ساده ست و عجیب نیست!
یادمه گاهی اوقات گریه میکردم تو آغوشت اما بعد با یادآوردن آغوش بازت برای من از شور و شوق میخندیدم
اما
گاهی اوقاتی که میخندیدم به گریه های الکیم واسع تو...

#دخترماه
 
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
بهم گفت پرحرفم اما نفهمید وقتی من کنارش میشینم و از خودم و خودش حرف میزنم زمان و مکان یادم میره
نفهمید دوساعت حرف زدن واسه من اونم جلوی کسی که عاشقشم اندازه دو دیقه حرف زدنه
نفهمید دیوانه وار دوسش دارم
هیچوقت نفهمید و بهم گفت که خیلی پرحرفی میکنم!

#دخترماه
 
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
دلم یه حس خوب میخواد...
مثل وقتی که دستات تو دستمه و مواظبم هیچوقت ول نکنی دستمو
مثل وقتی که صدای نفسات توی گوشمه
مثل آغوش گرمت که داشتمش اما الان برام شده یه آرزویی که هیچوقت بر آورده نمیشه...

#دخترماه
 
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
جوری از دوریت دیوونه شدم که وقتی دلم برات تنگ میشه میرم یه گوشه از اتاقم میشینم و عکسای دوتاییمون رو ورق میزنم و اما وقتی که عکسا به آخر برسن نمیدونی چه غمی ریشه میکنه تو قلبم میشینم دستامو میزارم روی پاهام و سرمو روی زانوم و اشک میریزم
با خودم فکر میکنم و بعد چشمان اشکیم رو میبندم و به تو فکر میکنم که الان در کنارم نشستی و داری دلداریم میدی که بر می گردی اما اینجاست که باید گفت:زهی خیال باطل!

#دخترماه
 
امضا : MEHR.AFAQ

MEHR.AFAQ

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/3/18
ارسالی‌ها
2,767
پسندها
30,209
امتیازها
80,673
مدال‌ها
33
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • #40
با اشک نگاهی بهش انداختم و گفتم:
_رفاقتمون تموم شد رفاقت رو باید از دست و چشم یاد بگیریم
برگشت طرفم و بیخیال گفت:
+چطور؟مگه دست و چشم از رفاقت چیزی سرشون میشه؟
بغض کردم و گفتم:
_وقتی دست زخم میشه چشم گریه میکنه اما وقتی چشم گریه میکنه دست اشکاشو پاک میکنه
بیخیال زل زد بهم و گفت:
+پس برو یه دست واسه خودت پیدا کن خداحافظ
رفت و پشت سرشم نگاه نکرد، این رفاقت نیست و این رسم رفاقت نیست!
رفاقت رو باید از چشم و دست یاد گرفت آره...

#دخترماه
 
امضا : MEHR.AFAQ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا