نیمه شب است و من بیقرار گفتاری در تنهاییم.
نیمه شب است و در سکوت دلنشین شب و تیکتیک ساعت و تقتق کلیدهای صفحهی سیستمم، دنیایی پر از اشوب در درونم دارم.
نیمه شب است و من با درون پر اشوب، مینویسم برای چشمانی که شاید زمانی بر این نوشته بیفتد و از سر بیکاری یا کنجکاوی، بخواند و شاید هم تشکری کند.
دلم برای خودم تنگ شده.
دیر زمانی است که مانند خود، نمییابم... مانند خود، گوش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.