کامل شده مجموعه اشعار خواب های طلایی | مسیحه کابر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مسیحه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 61
  • بازدیدها 2,727
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #51
عامل بالقوه درونم
سعی در سر برافراشتن دارد
انعکاسش شعرهای ماه ودریاست
تو هنوز جزر ومد را باور نداری ؟
این واکنش عشق دریا به ماه است
چه دردی میکشد ماه .....
تنها حس پنهان درونم با اوهمدرد است
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #52
مرا گناهی نیست
به صنوبر های ته کوچه ی ببنبستتان لبخند زدم
وبرای گنجشکهای درخت درخت پیر ته
باغ افکارم
کمی شعر گندم کردم وریختم
مرا گناهی نیست که از
سر لطف در خلوت گوش ی باغچه ی پاییز زده ی دل
علف های هرز را کندم وپرواز پروانه هارا به نظاره نشستم
مرا گناهی نیست
که عاشق شدم !
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #53
تقدیر من رقم خورد
اما نتوانستم
شکل تازه ی بی کسیم را
باور کنم !
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #54
چشمه ی جوشان ذهنم
میجوشد اشعارش
ماهی قرمز تنگ بلور
جرعه ای برای تو ......
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #55
احساس دلتنگی کردم نقل این حرفها نیست
اما در بیداری خواب ش.ر.ا.ب را میبینم
بی سبو تشنه ات میشوم
نمیخواهم باور کنم که
دلتنگ گشته ام
سراغت را از
دخترک نابالغ
همسایگی باغ انگور میگیرم میخواهم
برای کز کز دلتنگی هایم
مرهم خوشه ای ازسهم ش.ر.ا.ب گلوگیر بگیرم
تو که میدانی عاشقم ...
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #56
از گذشته مینویسم از روز هایی که باهم داشتیم
عزیزم من که یادم نمی رود
از روزهایی که چیدن خوشه های انگور
برایم مثل الان رویانبود
وسبویی غمزده کنج اتاق در غفلت ننشسته بود دلتنگ که میشوم
میروم ودر عطر نسیم گم میشوم
بیهوه نفس میکشم کلامت را در کیسه ی افکارم مینهم
فردا هم یک روز دیگر است
قشنگ تر برایت مینویسم از بوسه ی باران ونماز نور وشهاب سکوت
وعطر پیراهنت که اینجا در کمد جا مانده است .....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #57
نهایتا میروی وشکایتم را میکنی به پروانه
اما دلم هوایت را که کرد
سراغت را از دیوار ها کاه کلی
پشت پرچین های باغ همسایه امان میگیرم که
سرشار از یاس همانند عطر نفسهای
حضرت توست.....
اما چشم هایم را خواهم بست
به هر چه بیندیشم محال است
انعکاس لبخندت در آن نباشد
چه کنم ولگردی مدام در ذهنم پرسه میزند میگوید من شاعرم ؟
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #58
میخواهم باخنجر بی اعتنایی گلوی گلی را ببوسم
غرق خون رویاهای خاموش باغچه شوم
وزلالی یک ستاره ی روشن را از یاد ببرم
اندکی اگر میشود برای خاک
نطق کنم ....
امشب اجازه میدهد اینحا اطراق کنم
وخاطرات کهنه را دفن کنم ؟
فردا چند کاکاتوس خواهند رویید ؟
بی شک ....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #59
بگو خلاص تابروم
دیگر نه منتظرت میمانم
نه گلی به ارمغان لبخندت می آورم
خسته شدم از واژه های بی ثمر گریه
از نخوابی دیگر علاقهای به
به حرفهای تکراری ماه وآینه ودریا ندرام
میروم که باخودم تنهای تنهاباشم
فقط کلید بی قفلی میشود درونم
بینهایت تورا نداشتن است .....
دارم میروم.
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/9/18
ارسالی‌ها
431
پسندها
5,076
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #60
عرضی داشتم به گل
اجازه ی ملاقات را میدهند امشب ؟
چگونه نیلوفران روی آب به همسایگی برکه ها درآمده اند
ومن دروهم تاریک چشمانش هرشب در رویاهاغرق میشوم
وغوکان بی اعتنایی هر سحر جسد بیجانم
را بیرون میکشند
باز تکرار بی وقفه ی
همین کابوس آزارم میدهد
بگوید به او چگونه طلسمش رابشکنم ؟
 
امضا : مسیحه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا