متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده مجموعه اشعار عبور سایه ها | زینب میشی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع زینب میشی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 51
  • بازدیدها 4,158
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #11
پدر

تو پر از کینه و آه از یاد پدر
من پر از بغض و اشک از کوچ پدر

تو پر از خاطره ی سرد و سیاه
من پر از وسوسه ی دست فداکار پدر

تو پر از دردی و فریاد ز شلاق پدر
من پر از خاطره ی لبخند آرام پدر

تو پر از سرمای هر کینه ی تلخ
من پر از درد ز اندوه شبِ سرد پدر

تو پر از کار و پر از درد ز هر چوب پدر
من دلم گرم به آن آتش افروخته ی دست پدر

تو پر از خاطره ی خشم و غضب های پدر
من پر از غصه ی تب دار و پریشان پدر

تو پر از خواب پریشان ز یادگار پدر
من پر از خاطره ی گرم ز آغوش پدر

تو پسر بر پدر و من دختر
تو ببین خوب و بد اندیشه در یاد پدر

تو بیندیش به نیک و دل خود نرم کن از یاد پدر
که زمانی خودت یک پدری همچو پدر
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #12
چرا

شکوه ها دارد دل تنگ چرا؟
زندگی سرد و سیاه است چرا؟
ما را نفسی جبر ز پا درآورد
این همه تلخی و ماتم چرا؟
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #13
قاضی

دوستیِ غیرِ تو را دیگر ندارم باور
جز تو من کس را ندارم یاور

در میان این همه ناعدلی و نامهری
غیر تو قاضیِ عادل ندارم داور
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #14
چه میخواهد؟

از جان و روح و ذهن من یادت چه میخواهد؟
پریشانم به تو زنبورک سازت چه میخواهد؟

به جانم ریشه ی یادت کمین کرده
شب است و این تن بیمار تب دارت چه میخواهد؟

منی که دست شستم از نفس
اقرار ناگاهت چه میخواهد؟

به وقت بی کسی نیستی به بالینم
پس از جانم جان به قربانت چه میخواهد؟

بسی خسته ام، بریدم دست از دنیا و دین شستم
بگو در خستگی هایم نگاه آتشین بارت چه میخواهد؟

من و شب پرسه ها تابوت احساسیم
بگو از این بریده جان لب داغ و گوارایت چه میخواهد؟
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #15
طالع

دیده بگشودم تو را دیدم میان طالعم
سرنوشتم را نوشتی چون تو را من طالبم

در میان این همه خواهان پررنگ و ریا
تو برایم بی مثالی چون تو را من مایلم
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #16
دولت بیدار

ای کاش که دستت به سلامی بفشارم
یا در نگهت بار دگر تخم نگاهی بنشانم

از روزی که رفتی نگهم چشم انتظار است
چشم من و دل در ره تو چه بیقرار است

ای کاش که می آمدی از راه دوباره
فریاد زنان نام تو گفتم به ترانه

افسوس دلت در پی جادوی کسی رفت
افسون نگاهت به حصار نگهی رفت

من ماندم و دل با تو گرفتار
کاش آمده بودی چنان دولت بیدار

 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #17
مهربانی

مهربانی مهر خواهد همچو آتش هیزمی
نیکی ذات خواهد چو مرهم جرح تنی


چون تو از نااهل زخم کاری برخوری
با محبت ده به او پاسخ کوبنده ای

چون تنوری داغ که با نان کامل است
مهر و نیکویی زبان را عامل است

تیغ شمشیر بر حریف بُرنده نیست
بُر به شمشیر نکو با زبان اعتبارت حامل است
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #18
پرهیز

من ز دامان بلای تو گریزم کجا بگریزم؟
هر نفس گر به خطا رفت ز کوی چه کسی پرهیزم؟


داد امشب مرا مصلحتی این غم ایام که من
گر هوس در دلم افتاد باید از عشق و گنه پرهیزم
 
آخرین ویرایش
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #19
جاده

امروز تویی مظهر هر شعر و شعورم
جاده فقط جاده ی توست راه عبورم

بیگانه منم در گذر جاده ی عمرت
دریاب مرا بی تو به راه تشنه و کورم
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #20
ساز تو

جای خالیت عجب تیشه به جانم میزند
این نبودنها سوهان بر استخوانم میکشد

ساز تو با دل من از چه رقم سازی بود؟
تو که نیستی پنجه بر روح و روانم میکشد
 
امضا : زینب میشی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا