متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده مجموعه اشعار عبور سایه ها | زینب میشی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع زینب میشی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 51
  • بازدیدها 4,158
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #41
کام دل

تا تویی در خاطرم شادی نمیخواهد دلم
مونس و همدم و غمخواری نمیخواهد دلم

تو خودت مایه ی خرسندی و کام دل من
تو به اندازه ی دنیا شادیِ کامل من
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #42
صراط المستقیم

چون تو امروز راه من بودی
صراط المستقیم
مانده در مقصد منم
فی جنات النعیم

مقصد و منظور من
هر جا تویی
ای شریف ای هستی ام
هستی به قلبم تا دم مرگم مقیم
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #43
حال ناخوش

وقتی حال دلت خوش نیست؛
من نیز شوق نوشتنم نیست
ای کاش وابسته ات نمی شدم!
ای کاش حال بد من به تو سرایت نمی کرد!
مسری بود این درد بی درمان من
ای کاش به من نزدیک نمی شدی
تا شومی من دامانت را نگیرد
بیزارم از بودنم
که بودنم برای دیگران هم شوم است
ای کاش نزدیکم نشده بودی
ای کاش رحم به حال خوشت کرده و
نزدیکت نشده بودم!
دیدی؟ وجودم حال تو را نیز ستاند!
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #44
بیمار

بی تو آرام و قرار نیست مرا
بی تو ساز دلنواز نیست مرا

چون نباشی قلب من سنگین و تلخ
بی تو من بیمار شفا نیست مرا
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #45
استجابت

تمام سعیم را خواهم کرد
تا تو را به لبخند برسانم
حتی به قیمت قربانی نمودن این رابطه
خدا را قسم داده ام تنهایت نگذارد
و به پای این قسم عشق را قربانی کرده ام
خدا که خلف وعده نمیکند!
خودش فرمود :
ادعونی استجب لکم
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #46
منتظر

چشم انتظار آمدنت؛
ثانیه به ثانیه ساعتها گذشت
و شب به صبح رسید و تو از راه نیامدی!
و من هنوز چشم انتظارم
بدون ذره ای خواب شبانه
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #47
آتش نگاهت

بیا و مرا در آتش نگاهت بسوزان و خاکستر کن
اما بیا
بیا و مرا به قتل رسان با قداره ی چشمانت
اما بیا
مگذار چشم انتظار و منتظر بمانم
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #48
چشمان تو

شور و شوق چشم تو با من چه کارها میکند
قلب من غرق تپش بی حیایی چشمها میکنند

دیدن چشمان تو لرزه بر دست افکند
ذهن من آشفته و حالم پریشان فتنه بر پا میکند

دیدن چشمان تو شوق هر روز من است
آرزوی خانه ی چشمان تو ویرانه برپا میکند

قلب من آشفته شد از یاد رویت ای عزیز
یاد بوسه بر لبت گردباد آشوبی مهیا میکند

آرزوی با تو بودن روز و شب در ذهن من است
این حرام جام هوس آتشی بر جان هویدا میکند

من حذر از این بلا هرگز ندانم رحم کن
چشم من بربند خدایا عشق در روحم چه غوغا میکند

دست من کوتاه شده از دامنت برخیز و دستانم بگیر
این حقیقت را نه انکار است نگاهت بر دلم ها میکند
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #49
سراب

غرق در سراب توام
تو برایم سرابی بیش نبودی
و من نفهمیدم !

تو برایم گمراهی بیش نبودی
و من نفهمیدم !

تو برایم به ظاهر راه و در اصل
بی راهه بودی و من،
نفهمیدم !

باید بروم اندکی با خود خلوت کنم
شاید راه و بی راه را شناختم

خسته ام ! خسته از خویش
خسته از دنیایی که پر از امید و ناامیدیست
و ما همه به ظاهر امیدوار و شادیم
اما هیچکس از دل شاد نیست
هیچکس راضی نیست از تقدیری که به اجبار پذیرفت

با سیلی صورت احساسمان را سرخ نگه داشته ایم
و ناامیدی چنگ بر دل میزند
ناامیدی ته خط است

میروم تا خدا را بازیابم
خدایی که هنوز دارمش اما ؛
انگار گمش کردم

تو سراب بودی و من نفهمیدم!
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #50
زبان و قلم

کاش زبان دلم قلم نبود
کاش هیچ وقت دست به قلم نمی شدم !

در عصری که احساسات مرده
من این همه احساس خرج که میکنم؟
شاید هم زیادی خرج کردم و تکراری شدم!

افسوس داده را نمیشود پس گرفت
گذشته را نمیشود برگرداند
و از دست رفته را نمیشود به دست آورد

مواظب سرمایه هایمان باشیم
 
امضا : زینب میشی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا