روی سایت دلنوشته دختری از جنس باران | niloo_j کاربر انجمن یک رمان

[Niloo.j]

خدایا می‌شود، یعنی می‌شود پاییز دیرتر تمام بشود؟
شاید برای دل من و جاماندگان دیگر، عاشقانه‌ای بسازد!

 

[Niloo.j]

کودک بودم، ۵یا ۶ساله بودم، شیطنت داشتم، بازی می‌کردم، بدو به سمت آشپزخانه رفتم. بی‌خبر از این که مادرم با کاسه آبگوشت به سمت اتاق می‌آمد...

چشمانم سیاهی رفت فقط جیغ می‌زدم، زجه می‌زدم، می‌سوختم از درد، حال بدی داشتم.

دستم از شانه به پایین سوخته بود، تمام صحنه‌های دردآور آن زمان هنوز جلوی چشمانم هست، که جیغ می‌زدم! هربار که به بیمارستان برای تعویض باند و شستشوی محل سوختگی می‌رفتم از شدت سوزش و درد تا مرز بیهوشی می‌رفتم.

سال‌ها گذشت، جای سوختگی دستم کاملا خوب شد ولی دردش هنوز با من است، وحشتش هنوز با من است و هنوز از آبگوشت بیزارم.

آری گاهی یک درد با آدم همین کار را می‌کند، دلی نشکنید و نسوزانید. جایش خوب می‌شود ولی تا قیام...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Niloo.j]

بوسه حرمت دارد، همانند عشق، به همه ندهید، حرمتش می‌شکند...

 

[Niloo.j]

عاشقانه‌ای بساز که فقط برای خودت و محبوبت باشد.

اجازه نده قلبت مال کسی باشد، ذهنت مال دیگری،

عاشقانه‌هایت مال دیگری، یکی باش؛ آدمی همدل و

همراه می‌خواهد.

با تمامیت مال کسی باش.

 

[Niloo.j]

محبوبم دلم برایت تنگ می‌شود، روزها را چگونه شب کنم، شب‌ها را چگونه به صبح برسانم در نبودت؟

در نبودت، قلبم را با که به آرامش برسانم، برای که نفس بکشم، برای که خوب بشوم، برای که بخندم؟

محبوبم بی‌تو چگونه ادامه دهم؟

 

[Niloo.j]

دلم گرفته ای دوست
بیا شبی به خوابم

بیا که در خیالم
هوای تو نشانم

بیا و همدم باش
رفیقِ بی غمم باش

بیا که دل شکسته
بیا و مرهمم باش

رفیق کودکی‌ام
بیا و هم ره‌ام باش

بیا که شب غمین است
بیا که دل حزین است

رفیق کودکی‌ام
بیا و یاورم باش

بیا که با تو گویم
ز عشق و شور و مستی

که رفته از سرِ من
تمام شورِ هستی

بیا رفیق خوبم
بیا که بی‌تو پوچم

بیا کنارم ای دوست
بیا کمی به خوابم

 

[Niloo.j]

سخت‌ترین لحظه زندگی‌ام، لحظه‌ای‌ست که بغض داشته باشم، حرف داشته باشم ولی زبانم از گفتن آن قاصر باشد و من بمانم سنگینی حرف‌های نگفته‌ای که روی سینه‌ام سنگینی می‌کند...

 

[Niloo.j]

این روزها حال و هوایم عجیب است، نمی‌دانم چه شده و چه می‌شود!

روزها را با خیالت شب می‌کنم، شب‌ها را با خیالت صبح می‌کنم.

حس می‌کنم فقط زنده‌ام، فقط نفس می‌کشم، فقط راه می‌روم، فقط غذا می‌خورم، فقط گریه می‌کنم، فقط می‌خندم؛ بی‌هیچ دلیلی، بی‌هیچ هدفی، بی‌هیچ عشقی...

 

[Niloo.j]

سکوت، سکوت، سکوت
تیک تاک، تیک تاک، تیک تاک

چه رابطه‌ای بین این دو است، لعنت به صدای تیک تاک که تمام سکوت ذهنم را می‌شکند، تمام افکارم را به هم می‌زند، تمام قلبم را می‌ریزد.

لعنت به سکوت...

 

[Niloo.j]

دلم گرفته بود آهنگ گوش می‌دادم
( تو مرا دیوانه کردی از هوروش بند)
تمام حرف‌های نگفته‌ام را این آهنگ می‌خواند، انگار برای من ساخته بودند...

" کاش که می‌شد داد بزنم، عشقتو فریاد بزنم... "

جلوتر رفت بلندتر گریستم...

" کاش که نداشتم تو رو از اولش هم نبودی تو
کاش که پیدات نمی‌شد قلب منو شکستی تو
نموندی تو... "

جلوتر رفت، گریه‌ام بیشتر شد، گذشت و تمام شد...

دوباره از اول، بار دوم، بار سوم

اه لعنت به آهنگ، لعنت به شب...!