- ارسالیها
- 5,062
- پسندها
- 70,098
- امتیازها
- 80,673
- مدالها
- 34
- نویسنده موضوع
- #61
حسرتی در دلم از کودکی به جا مانده، دوست دارم کسی در خانه را بزند، بیهوا و سریع بپرم در را باز کنم؛ پستچی باشد، نامم را بخواند، تایید کنم و نامهای به دستم بدهد، باز کنم و نامهای باشد که بگوید
دوستت دارم .
آن زمان کودک بودم کسی نامهای نفرستاد، بزرگتر شدم گوشی آمد، پیامک آمد و باز هم دوستت دارمی به دستم نرسید، البته بود ولی حال نامه را نداشت.
بزرگتر شدم؛ دنیا، دنیای مجازی شد، عشقها مجازی شد.
دوستت دارمها دروغی شد، دلتنگیها دروغی شد، پیامهایی که قبل از سِند شدن یا پاک میشد یا به دست مخاطب جدیدی میرسید.
دوستت دارمها مخاطب خاصی نداشت، با یک دوستت دارم دهها نفر عاشق میشد، دهها نفر سر و دست میشکستند و من در آخر میفهمیدم که من مخاطب خاصی نبودم.
دلم...
دوستت دارم .
آن زمان کودک بودم کسی نامهای نفرستاد، بزرگتر شدم گوشی آمد، پیامک آمد و باز هم دوستت دارمی به دستم نرسید، البته بود ولی حال نامه را نداشت.
بزرگتر شدم؛ دنیا، دنیای مجازی شد، عشقها مجازی شد.
دوستت دارمها دروغی شد، دلتنگیها دروغی شد، پیامهایی که قبل از سِند شدن یا پاک میشد یا به دست مخاطب جدیدی میرسید.
دوستت دارمها مخاطب خاصی نداشت، با یک دوستت دارم دهها نفر عاشق میشد، دهها نفر سر و دست میشکستند و من در آخر میفهمیدم که من مخاطب خاصی نبودم.
دلم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر