- ارسالیها
- 1,160
- پسندها
- 7,043
- امتیازها
- 24,673
- مدالها
- 16
- سن
- 27
- نویسنده موضوع
- #11
بنام خدا
دلنوشته: ابری ترین خیال
نویسنده: آتوسارازانی
مقدمه: باز هم آسمان خیالت ابری است. تو ای زیباترین بهانه ی خیالم هوس پیوستن به حقیقت نداری؟
بغض ندیدنت، تکه تکه سنگ می شود و بر چشم های بی رمقم می بارد.
...........
در کوچه پس کوچه های، فکر و خیالت پرسه می زنم. هوای پلک هایم، هم چنان بارانی است. لعنت بر قطره های بارانی که در خیالت، تصویر روی ماهت را برایم تار کرده اند.
تو نیستی و من هم چون شمعی، در شعله نبودنت، ذره ذره آب می شوم.
تو نیستی ومن در اتوبان دلتنگی ات دوان دوان نفس می زنم.
کاش می شد بار دیگر،چشم هایت را، لبخندت را به یاد بیاورم؛
اما افسوس از چشمان بارانی من، که کوچه های خیالت را مملو از بارش دلتنگی کرده اند.
دلنوشته: ابری ترین خیال
نویسنده: آتوسارازانی
مقدمه: باز هم آسمان خیالت ابری است. تو ای زیباترین بهانه ی خیالم هوس پیوستن به حقیقت نداری؟
بغض ندیدنت، تکه تکه سنگ می شود و بر چشم های بی رمقم می بارد.
...........
در کوچه پس کوچه های، فکر و خیالت پرسه می زنم. هوای پلک هایم، هم چنان بارانی است. لعنت بر قطره های بارانی که در خیالت، تصویر روی ماهت را برایم تار کرده اند.
تو نیستی و من هم چون شمعی، در شعله نبودنت، ذره ذره آب می شوم.
تو نیستی ومن در اتوبان دلتنگی ات دوان دوان نفس می زنم.
کاش می شد بار دیگر،چشم هایت را، لبخندت را به یاد بیاورم؛
اما افسوس از چشمان بارانی من، که کوچه های خیالت را مملو از بارش دلتنگی کرده اند.
آخرین ویرایش