روی سایت دلنوشته کافه دل| آتوسارازانی کاربر انجمن یک رمان

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,042
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
ای بی دست ترین، دست گیر عالم، ابوالفضل العباس
ای بامعرفت ترین، برادر عالم، ابوالفضل العباس

بی تو، چراغ امید کودکان، خاموش شد.
بغض کودکان، بر گونه هایشان جاری شد.
حسین، غم بی یار و یاوری را در نبود تو کشید.
زینب، اندوه بی کسی را در نبود تو کشید.
#تاسوعای #حسینی #تسلیت
#آتوسارازانیIMG_20190909_110735_158.jpg
 
آخرین ویرایش
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,042
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
و دست های ظریفش، تنها نوازشگر پیچ و تاب گیسوانش بود.
گویی این دست ها و تار های گیسوانش پیوندی ناگسستنی بسته بودند.
چه شد! که این تارهای گیسوانش فقط به دست های او آرام گرفتند؟
با هر پیچ و تاب، تصویری از دست های پهن و مردانه ای، که روزی موج پریشانی این گیسوان، تنها با عشق دستان او، التیام می گرفت را در ذهنش به نمایش میگذاشت.

بعد از او، این گیسوان با دستان خود دخترک خو گرفتند، دستانی که روزی در دستان مردانه او قفل بودند.
#آتوسارازانیIMG_20190912_112750_688.jpg
 
آخرین ویرایش
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,042
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
هر کدوم از ما یه دنیای درونی داریم،
دنیایی به وسعت فکر، به عظمت رویا.
میدونید خوبیش چیه؟
اینکه این دنیا با همه ی بزرگیش، تنها ساکنش ماییم.
و هر وقت اراده کنیم به راحتی می تونیم غرقش بشیم.
اگه دلمون بگیره، ساعت ها تو کوچه پس کوچه هاش می تونیم قدم بزنیم،
بدون اینکه نگاهی ملامت گر ما رو آزار بده.
اگه دلمون فریاد بخواد، آسوده خاطر می تونیم صدامون رو، رها کنیم،
بدون اینکه برای کسی مزاحمت صوتی ایجاد کنیم.
دنیای درونی ما آدما، مامن امن تنهایی هامونه؛
هر وقت از هیاهوی این دنیای ظاهری، آزرده شدیم، روحمون به این مامن درونی پناه میبره.
هر چی دنیای درونیمون دورتر از زشتی های دنیای ظاهری باشه آرامشمون بیشتره.
خیلی تصمیما و تغییرات زندگی ما ها، پایه ریزیش تو همین دنیای درونی شروع میشه.
و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,042
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
اغلب انسان ها در زندگی به کسی متکی اند.

من از کودکی این حس متکی بودن را دوست نداشتم.
همیشه سعی داشتم کارهایم را بدون کمک کسی انجام بدهم.
من شیفته استقلال بودم.
اما بعد ها بزرگ تر شدم فهمیدم نمیشود تنهایی از پس خیلی چیزها بر آمد.
و باز هم آن حس نیازمند بودن چراغش روشن شد.
پارادوکس عجیبی بود بین اینکه هم نیازمند وجود کسی بودم و هم این نیازمندی را نمیخواستم.
تا اینکه متکی شدم به بی نیاز ترین عالم، یعنی خدا.
که در تمامی لحظات مرا همراهی کرد بدون اینکه به کسی نیازمند شوم.
و نیازمند تو بودن چقدر شیرین است خدا.
#آتوسارازانی 20190917_213614.png
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,042
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
‍ به نام خالق محبت
از کودکی، به ما پسران، لقب مرد شدن را به وعده ی سربازی رفتن داده اند.
برای بیشترمان سربازی بیشتر یک کابوس است که میل به اتمامش داریم.
بعضی هایمان، سربازی را به ناچار دوست داریم چون فکر می کنیم کارت پایان خدمت، همان مهر مردانگی و سربلندی ما در جمع فامیل و آشنایان است.
و چه درست گفتند: شنیدن کی بود مانند دیدن.
سربازی را هم در قالب واژه ها نمی توان شرح داد بلکه باید لمسش کرد.
به جز آن دسته افرادی که معاف شدند، بقیه پسرانی که ملزم به سربازی رفتن هستند هر کدام از آن ها کوله باری از خاطرات و تجربه های دوران خدمت دارند. و شاید تنها ارمغان سربازی برای ما پسران، همین خاطراتی باشد که هر از گاهی روحمان را نوازش می دهد یا می خراشد.
هفت ماهی از خدمتم می گذشت، دیگر به غذاهای کافوری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Atousa
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] _S_N_

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,042
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
شنیده ام که آمده ای، پاییز.
خوش آمدی.
من نیز منتظر آمدنت بودم؛ اما نمی دانم چرا امسال هیزم های دلم در اندوه شهریور می سوزند؟
شهریوری که از سوز گرمایش کاست تا بلکه قدری بیشتر او را دوست بداریم اما نداشتیم؛
چرا که آن قدر در شیرینی رویای آمدن تو غرق بودیم که فراموش کردیم شهریور با چشمانی ملتمس، نظاره گر ماست؛
شاید او را در یابیم، اما در نیافتیم؛ مگر تعداد اندک افرادی که زاده ی شهریور بودند و برای رسیدن روز تولدشان شهریور را گرامی داشتند.
بیچاره شهریور، آن قدر از نخستین روز آمدنش، پیوسته برای رفتنش روز شماری کردیم که خودش بار و بندیل اش را بست و این روز های پایانی را به سرعت قدم برداشت.
مگر گناه شهریور چه بود که ته تغاری تابستانی شد که انتهایش، وصل به معشوق رنگ و رو پریده ی باران زده ایست که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Atousa
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] _S_N_

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,042
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
هر چقدر هم که دورت شلوغ باشه، بالاخره یه روزی دوست داری یکم تنها باشی.
یه خلوت یه نفره با خودت،
لحظه ها و ثانیه ها متعلق به خودت.
نیاز داریم گاهی با خودمون حرف بزنیم،
ذهنمون رو از هیاهوی اطراف تهی کنیم،
ما همیشه برای بهترین کارها، بهترین آدم ها، تا حد امکان زمان بیشتری میزاریم
چه کسی بهتر از خودمون؟
اصلا تا حالا با خودتون خلوت کردین؟
#آتوسارازانی 20190920_192847.png
 
امضا : Atousa
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] _S_N_

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,042
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
به منه، قبل از، تو فکر میکنم.
نه خنده هایم از ته دل بود نه دلخوشی هایم عمیق.
همه چیز سر جایش بود و گویا هیچ چیز در جایش نبود.
تا اینکه تو آمدی، دل ربودی، دل انگیز شدی.
این بار همه چیز سر جایش هست.
حتما می دانی زندگی بدون عشق، همان غذای بدون نمکی است که کسی از آن لذت نمی برد.
چه خوب شد، آمدی جانم.
آمدنت شوقی شد،
برای برخاستن سلول های خسته ی بدنم،
برای افشان کردن مو هایم تا کمرم،
برای کش آمدن لب هایم در خنده های شیرین دیدنت،
برای طراوت بخشیدن به تمامی لحظه های زندگی ام از بودنت.
آری. چه خوب شد که آمدی جانم20190912_112142.png
#آتوسارازانی
 
امضا : Atousa
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] _S_N_

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,042
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
یک جایی از زندگی، این حجم از درک نشدن ها را رها میکنی.
غم و غصه را تعطیل، لب هایت را خندان میکنی.
لحظه هایت را در می یابی و دل به روزگار می سپاری.
یک جایی از زندگی، قدر خودت را می دانی، دست خودت را میگیری و با همه ی غصه ها، خدا حافظی میکنی.
#آتوسارازانی
20190918_104653.pngع
 
امضا : Atousa
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] _S_N_

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,042
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #40
می دونی کافیه روح یک زن، درونش شکسته بشه،
پژمرده میشه،
دیگه نه گرمی دستاش، دستی رو نوازش می کنه نه جاذبه چشاش کسی رو جلب می کنه.
دیگه عطر قورمه سبزیا توی خونه نمی پیچه که مرحم دل های گرسنه باشه.
هیچ رنگ جیغی روی ل..*باش دلبری نمی کنه.

دیگه حس و انگیزه ای برای بافتن موهاش و آویز شدن تا روی شونه هاش نداره.
زن روح خونست که اگه نباشه هیچ خونه ای نمی تونه سر پا بمونه.

هیچ غذایی نمی تونه خوشمزه بمونه و هیچ دلی نمی تونه به هیچ محبتی گرم بمونه.
می دونی زن همون آب خنکیه روی خونه ای که همیشه عطششو داره.
مواظب روح خونتون باشید.

#آتوسارازانی
20191001_234106.png
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Atousa
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] _S_N_

موضوعات مشابه

عقب
بالا