«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

دلنوشته شب | zhila کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Nyx
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 27
  • بازدیدها 1,066
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Nyx

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
2,439
پسندها
64,605
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #1
دلنوشته : شب
نویسنده: ژیلا. ح
ویراستار: نسترن بانو

75251

مقدمه :
شب... جادوی دو حرف، شاید هم مشکی چشمانت...
مدت‌هاست تنها شده‌ام
گویی ستاره‌ای شدم در آسمان
ستاره‌ای که چرخید و چرخید و هیچ گاه به ماهش نرسید...
این چه قانونی است که...
شاید میلیاردهاست که خاموش شده‌ام
شاید میلیاردهاست که در آسمان از بین رفته‌ام و تنها انعکاسی از من در آسمان مانده
اما تو هر شب
ماه پر شکوه شب‌ها هستی
هر شب لبخند زیبایت را بر همه هدیه می‌کنی
هر شب رخ مهتابت را بر دل می‌کشی
هر شب
می‌آیی
آشوب می‌کنی
و همان طور پر جلال و شکوهمند
می‌روی،
شب...
امپراطوری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
2,439
پسندها
64,605
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #2
حتی نیوتون هم نتوانست اثبات کند
چه قانونی است جاذبه‌ی تو
که این‌گونه ویران می‌کند...
نتوانست اثبات کند نگاهت چه جاذبه‌ای داشت
که دلم این‌گونه بی تابانه در مداری دور چشمانت، دورت می‌گردد...

#ژیلو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
2,439
پسندها
64,605
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #3
آدم همیشه تنها بوده
تنها به دنیا میاد
تنها زندگی می‌کنه
تنهام می‌میره
ولی یه وقتا هست
انقدر تنها میشی
فقط دلت می‌خواد بتونی اثباتش کنی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
2,439
پسندها
64,605
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #4
زندگی یه بخت آزمایی بزرگ بود
بلیطش رو گرفتیم
ولی باختیمش
درست تو لحظه‌ی آخر که فکر می‌کردیم همه چی درست و سرجاشه...

#ژیلو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
2,439
پسندها
64,605
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #5
انقدر تو عمرمون جاهای خالی پر کردیم که اگه کارگر شهرداری بودیم
الان می‌تونستیم با حقوقمون یه خونه نقلی بخریم...
ولی امون از اون جاهای خالی
که با هیچی پر نمی‌شن...
انگار ساخته شدن
تا خالی بمون
انقدر که یه روز پات گیر کنه به گوشه‌ی یکی از درداشون و با کله پرت شی توشون.
اونقدر محکم بخوری زمین که هیچ‌کی نتونه از اون چاه‌های بزرگ بیرون بکشتت...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
2,439
پسندها
64,605
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #6
اینایی که حریم بقیه رو می‌شکنن
اینایی که دل می‌شکونن حرمت نگه می‌دارن
اینا رو کاریشون نداشته باشین...
اینا همونان که تو بچگیشون حداقل یه بار تمرین نکردن که وقتی از رو کاشی‌های سرامیک رد می‌شدن پاشون نره رو خط!

#ژیلو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
2,439
پسندها
64,605
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #7
ابر و باد و مه و خورشید و فلکی که می‌گفتن، چهارتام قرض کردن وایستادن جلومون،
ما که از اول ارتشمون تک نفره بود،
ولی انگار دنیا کمر بسته بود تا کامل رو زمین پخش نشدیم دست از سرمون برنداره...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
2,439
پسندها
64,605
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #8
هر چی دوییدیم
تهش رسیدیم به خودمون
انگار دنیا بیشتر از اون چیزی که فکر می‌کردیم گرد بود.
تهش چیزی نصیبمون نشد...
ولی دونده‌ی خوبی شدیم
هی دوییدیم پی دردامون که کمشون کنیم
خورده شیشه‌هامون رو جمعشون کنیم
تهش بازم خودمون موندیم و خوندمون...
و یه چرخ فلک که فقط سرگیجش برامون به ارث موند و سردرد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
2,439
پسندها
64,605
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #9
شبا که همه می‌خوابن
خیره می‌شم به سقف گچی اتاق
هیچی جز سیاهی محض نیست
یه روز متفاوت دیگه
بازم یه عده میان، یه عده میرن
یه عده اون روز بهترین روزشونه، یه عده بدترین روزشون
اما
شبایی که من بیدارم همشون یه شکلن
یه طعم گس داره
از جنس تنهایی خدا...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx

Nyx

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
2,439
پسندها
64,605
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #10
ادما اومدن و رفتن
چرخ فلک چرخید و چرخید
دردا اومدن و از شخصی به شخص دیگه منتقل شدن
شبا ماه می‌اومد آسمون و
روزا خورشید
همه چی سر جاش بود
فقط انگار یه چیزی با بقیه چیزا همخونی نمی‌کرد
یکی بین این همه رفت و آمد و هجوم آدما
گم شده بود
بین فریادای سکوتی که هیچ کی نشنیدش...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Nyx
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا