روی سایت دلنوشته تغییرِ من|بهــآرکـ کاربر انجمن یک رمان

[Baharak]

بس است تمام من برای تو...
حاظری به خاطر من بمانی و غم هایم را شریک شوی؟
اگر روزی برگردی و خودت به من رجوع کنی شاید بتوانم دروغت را ببخشم...
اما الان خیلی از تو دلگیرم...
بینهایت
​

 

[Baharak]

به من چه که برای من نیستی؟
توهم مانند بقیه شده ای برایم...امروز و گاهی فردا هم میتوانی این را در چشمانم ببینی...
​

 

[Baharak]

دیگر حرف زدن هایمان هم آرامم نمیکند
نیستی که ببینی چه میکشم از غمت
همین نبودنت است که مدام دلسردم میکند
برایت ذره ای اهمیت ندارد این را میدانم
امابه دلیل تغییرِ من دیگر تمام است هر چه بود
و اینک شروع میشود فصلی عاشقانه از منِ جدید
​

 

[Baharak]

ساده میتوانی لبخند آوری بر روی لبانم...
با یک اشاره و یک حرکت!
کاش همه چیز همینگونه بود، با یک لبخند دوستی ها آغاز میشد و عشق ها جان میگرفت...
اما کاش هیچوقت با یک لبخند عشقی تمام نشود که جز دلسوزاندن چیزی در پی ندارد...
​

 

[Baharak]

و اینک منم در پی تو
آرزویم را با خود به گور میبرم برای همیشه
آرزویی که هیچگاه به هیچکس نگفتم
حتی خودم هم رازم را از خود پنهان کرده ام!
​

 

[Baharak]

قلبم در حال پوسیدن است
چون تصمیمی که من امروز گرفتم همیشه ترسی بود درونم که محال بود باورش
اما بهترین راه همین است
ندیدن دوباره ی تو برای همیشه
سخت است چیدن واژگان
اما امکان پذیر است
​

 

[Baharak]

خسته ام از این دنیا
نمیدانم با چه کسی حرف بزنم که مرحم دردهایم شود
نمیدانم باید چه بگویم تا آرام شوم
فقط خسته ام...
​

 

[Baharak]

روزی خواهد رسید که فراموش شوم برای همگان
و چقدر شیرین است آن روز
​

 

[Baharak]

خستم از این بارِ اضافی که روی دوشم است...
بس است هرچه دیدم و دم نزدم...
و اینک وقت تغییرِ من است...
تمام میشود هرچه که طلب میکنم از خداوند
همه چیز برایم مهم است جز خودم
و اینک وقت تغییر است
چون در حال شکل گیریست این تغییر
و بعد از این دیگر من آنِ قدیمی نیستم
خدانگهدارت دنیای فانی
|پایان|
...
: )​